امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب
نفوذی دزد راز
بلا سقوط تئاتر آبگوشت سیم تلفن انشاء مرغابی
گریه سقوط قحطی ! دنده عقب ! چوپان گفت: سایت «امروز» وابسته به گروهک سازمان مجاهدین - انقلاب!- حسابی از دست گروه های اصلاح طلب عصبانی شده و نوشته است، رهبری اصلاح طلبان مثل چوپانی بر گله گربه هاست. شلوار زلزله قوطی خبر پنبه دانه
شکسته نفسی ! غرغره قمپز
شلوار فلاش قاف ماشین ! لال
شانس تصادف هندونه پخمه
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: پخش فیلم و اظهارات مستند نفوذی وزارت اطلاعات در رأس هرم اپوزیسیون بدجوری گروه های اپوزیسیون را به جان هم انداخته و یکدیگر را به باد فحش گرفته اند.
گفت: حیوونکی ها حق دارند، چند سال است که دارند با ساز یک نفوذی وزارت اطلاعات رقص شتری می کنند و به خیال خودشان از بدنه نظام اطلاعات می گیرند!!
گفتم: در این میان علیرضا نوری زاده که ادعا می کرد «مدحی» را کشف کرده و حالا معلوم شده که همه اخبار و اطلاعات پشت پرده اپوزیسیون توسط این نفوذی وزارت اطلاعات لو رفته است، بیشتر از بقیه فحش می خورد.
گفت: نوری زاده در دوران جنگ تحمیلی هم در لندن، اخبار عوامل عراق را به یکی از نفوذی های وزارت اطلاعات می داد و فکر می کرد با عامل استخبارات ارتش عراق همکاری می کند.
گفتم: یارو وسط خیابون احتیاج به قضای حاجت داشت ولی هرچی می گشت جایی پیدا نمی کرد. ناگهان چشمش به یک در نیمه باز افتاد و با عجله وارد شد و در یک محیط تاریک شروع کرد به... ولی هنوز عرقش خشک نشده بود که یکدفعه فضا با ده ها نورافکن روشن شد و صدای قهقهه خنده مردم به آسمان بلند شد. حیوونکی رفته بود روی «سن تئاتر»!
گفت: گروه های اپوزیسیون فراری درباره پیشنهاد «تظاهرات سکوت» در 22 خرداد بدجوری با یکدیگر اختلاف پیدا کرده و به جان هم افتاده اند.
گفتم: اسب های درشگه وقتی به سربالایی می رسند و از نفس می افتند همدیگر را گاز می گیرند و به یکدیگر لگد می زنند.
گفت: بسیاری از آنها، این پیشنهاد را به مسخره گرفته و می نویسند؛ مگر مغز خر خورده ایم که با چندصد نفر به مقابله با 70 میلیون نفر برویم و لت وپار شویم و عده ای دیگر می گویند قرار نیست در این تظاهرات، حرفی بزنیم و شعاری بدهیم و یا کاری کنیم که معلوم شود مخالف رژیم هستیم!!
گفتم: خب! از کجا معلوم شود که تظاهرات کرده اند؟
گفت: اتفاقا دعوای اپوزیسیون هم سر همین مسئله است و می گویند راه رفتن ساکت مردم در خیابان ها که همیشه هست و ربطی به فراخوان ما ندارد!
گفتم: خانمی از شوهرش پرسید؛ دزد چطوری می آید؟ همسرش گفت؛ نیمه شب در تاریکی می آید به پایش نمد می پیچد که صدا نکند و... نصفه شب خانم شوهرش را صدا کرد و گفت؛ پاشو! پاشو! دزد اومده! شوهرش پرسید؛ از کجا فهمیدی؟ و زن گفت؛ هرچی گوش دادم، دیدم هیچ صدایی نمیاد، فهمیدم که دزد اومده!
گفت: پته شورای موسوم به «هماهنگی راه سبز امید»! روی آب افتاده و گروه های اپوزیسیون متوجه شده اند که این شورا از سوی سازمان منافقین راه اندازی شده است.
گفتم: پس بگو که چرا پشت سرهم بیانیه و اطلاعیه صادر می کردند و با وجود اصرار گروه های اپوزیسیون، حاضر نمی شدند نام اعضای این شورا را فاش کنند.
گفت: ولی حالا معلوم شده که یکی از منافقین فراری و پناهنده به آمریکا، این به اصطلاح «شورا» را اداره می کند.
گفتم: پس چرا گروه های اپوزیسیون تا حالا متوجه این موضوع نشده بودند؟!
گفت: برای این که منافقین از اول هم می دانستند با یک مشت خل و چل و آدم نماهای اجق وجق روبرو هستند ولی الان داد مهرانگیز کار درآمده و خطاب به شورا نوشته است «آیا فکر می کنید با یک مشت احمق طرف هستید»؟!
گفتم: یارو جلوی چشم همه به یکی از همکارانش گفت؛ احمق بی شعور! و دوستش گله کرد که چرا جلوی دیگران مرا کنف کردی؟ و یارو از وی عذرخواهی کرد و گفت؛ ببخشید! نمی دانستم که احمق بودن تو باید بین خودمان پنهان بماند!
گفت: از قول جریان انحرافی اعلام شده بود که اواسط خرداد یک حادثه ناگوار اتفاق می افتد!
گفتم: پس چرا هیچ اتفاقی نیفتاد؟!
گفت: همان جریان می گوید، چون به مردم گفته بودیم دعا کنند و آنها هم دعا کرده اند، بلا رفع شد، اما چند روز دیگر را مشخص کرده و گفته اند ممکن است در آن روزها اتفاق ناگواری بیفتد!
گفتم: اگر باز هم اتفاقی نیفتاد چی؟!
گفت: دوباره می گویند دعا کردیم بلا رفع شد!!
گفتم: اگر تا این اندازه مستجاب الدعوه هستند چرا برای نجات خودشان از بن بستی که با آن مواجه شده اند دعا نمی کنند؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: گدایی در خانه ای رفت و صاحبخانه چیزی به او نداد. گدا گفت؛ الان دعا می کنم که بلایی بر سرت نازل شود! صاحبخانه گفت؛ اگر دعایت اثر دارد، اول دعا کن بلایی که بر سر خودت نازل شده رفع شود و بعد...!!
گفت: دولت آمریکا در یک اقدام غیر منتظره، وزیر دفاع، رئیس سازمان «سیا»، فرمانده نیروهای آمریکایی در منطقه و سفیر خود در افغانستان را تغییر داده است.
گفتم: چرا؟! برای چی؟!
گفت: اوباما اعلام کرده که طی چند سال اخیر معلوم شده که رؤسای قبلی کارآمد نبوده اند و نتوانسته اند از اقتدار روزافزون ایران در منطقه جلوگیری کنند.
گفتم: عجب روزگاری است؟ تا سه دهه قبل، آمریکایی ها برای ایران، نخست وزیر، وکیل مجلس، وزیر و... انتخاب می کردند و 40 هزار مستشار نظامی آنها در کشورمان حضور داشتند ولی امروزه به برکت اسلام و انقلاب، تغییر وزرا و رؤسای دولت آمریکا در سرپنجه ایران اسلامی است.
گفتم: چه عرض کنم؟! اوباما گفته است؛ هنوز به ادامه سلطه آمریکا بر خاورمیانه امیدوار است.
گفتم: یارو از پشت بام یک برج 30 طبقه به پایین پرت شده بود. وقتی به طبقه پنجم رسید، با خودش گفت؛ شانس آوردم،
تا حالا که به سلامت آمدم!
گفت: سایت جرس- حلقه ماسونی لندن- عکسی از جلسه امیرارجمند، مشاور فراری موسوی با چند تن دیگر را منتشر کرده و تصویر اعضای جلسه را شطرنجی کرده است که شناخته نشوند!
گفتم: کلک مرغابی زده اند!
گفت: سایت های ضد انقلاب به شدت آنها را مسخره کرده و نوشته اند؛ مگر غیر از مشاور موسوی و مهاجرانی و کدیور هیچکس دیگری هم برای آنها تره خرد می کند که در جلسه شان شرکت کند!
گفتم: حیوونکی ها خواسته اند کسی متوجه نشود که کفگیرشان به ته دیگ خورده و با فاکتور کردن این جلسه از سرویس اطلاعاتی انگلیس مواجب دریافت کنند.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو وسط خیابان احتیاج به قضای حاجت داشت ولی هرجا می رفت جایی پیدا نمی کرد، در این بین، متوجه یک ساختمان شد که درش باز بود. با عجله وارد شد و در یک محل کاملا تاریک مشغول شد ولی ناگهان ده ها پروژکتور و نورافکن آن نقطه را مثل روز روشن کرد و صدای قهقهه مردم به آسمان بلند شد. طفلکی روی سن تئاتر نشسته بود!
گفت: در خبرها آمده است که محمد خاتمی و چند تن دیگر از اطرافیانش در حال برنامه ریزی برای انتخابات آینده مجلس هستند.
گفتم: او که به جرم وطن فروشی به زودی محاکمه و مجازات خواهد شد.
گفت: می گویند قرار است گروه های مدعی اصلاحات را آماده کنند.
گفتم: حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب که منحل شده اند و اکثر اعضای مرکزیت آنها به جرم همکاری با سرویس های جاسوسی بیگانه و ده ها جنایت دیگر زندانی هستند و اعضای اصلی بقیه گروه های چند نفره مدعی اصلاحات هم که فراری و پناهنده شده اند.
گفت: شاید منظورشان همان چند نفری است که باقی مانده اند؟
گفتم: آنها هم که به جرم همکاری با وطن فروشان فتنه گر رد صلاحیت می شوند.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو به همسرش می گفت؛ اگر گوشت داشتیم، پیاز داشتیم، نخود و لوبیا داشتیم، رب داشتیم، نون داشتیم، دیگ همسایه رو قرض می گرفتیم و یک آبگوشت بار میذاشتیم... و بعد فکری کرد و گفت؛ اما حیف که گوشت کوب نداشتیم!
گفت: این چه حسابی است که تمامی مشاوران و همکاران نزدیک موسوی و خاتمی و کروبی به آمریکا و انگلیس و اسرائیل فرار کرده اند؟
گفتم: چه عرض کنم؟!
گفت: همه آنها بدون استثناء بعد از فرار به خارج از کشور و پناهندگی به بیگانگان پرده ها را کنار زده و آشکارا علیه اسلام و انقلاب و امام موضع گرفته اند.
گفتم: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش!
گفت: یکی از آنها گفته است که با صلاحدید سران فتنه از کشور گریخته است.
گفتم: یارو که سیم تلفنش وسط اتاق ولو بود و برایش دست و پاگیر شده بود به مخابرات زنگ زد و گفت؛ آقا ببخشید! سیم تلفن ما به پای این و آن گیر می کند و آنها را با کله به زمین می زند! اگر ممکن است لطف کنید و از اون طرف بکشیدش!
گفت: سایت وزارت خارجه اسرائیل از اینکه تماس های موسوی و کروبی قطع شده به شدت ابراز نگرانی کرده است.
گفتم: حالا چرا اسرائیل نگران شده است؟!
گفت: برای اینکه دیگر نمی توانند به جای موسوی و کروبی بیانیه صادر کنند!
گفتم:ولی مطابق یک خبر موثق، بیانیه های موسوی را بهاءالله مهاجرانی در انگلیس می نوشته و به نام او صادر می کرده است، تماس های بهاءالله و کدیور افندی که با اسرائیل قطع نشده و باز هم می توانند بدون نیاز به تماس با موسوی و کروبی از قول آنها بیانیه صادر کنند.
گفت: ای عوام! حالا دیگر نمی توانند بیانیه ها را به موسوی و کروبی نسبت بدهند، چون حالا که ارتباط آنها قطع است، همه می فهمند بیانیه های قبلی را هم بهاءالله می نوشته است.
گفتم: دانش آموزی انشاء خود را خواند و معلم با عصبانیت به او گفت؛ این چه انشائی است که نوشته ای؟ آخه کدوم احمق بی شعوری همچین انشائی می نویسه؟! و دانش آموز با ناراحتی گفت؛ آقا اجازه! چرا به بابام فحش میدی؟!
گفت: سایت ها و رادیوهای بیگانه بدجوری از اینکه دیروز در تهران خبری نبود، عصبانی و دمغ شده اند.
گفتم: سایت گویانیوز که وابستگی خود به «سیا» را انکار نمی کند؛ اراذل و اوباشی را که قرار بود دیروز به خیابان بیایند ولی نیامده اند را «بی شرف» و «بی غیرت» نامیده است.
گفت: ولی یکی از کاربران سایت گویانیوز خطاب به این سایت و VOA و بی بی سی که دیروز دعوت به راهپیمایی کرده بودند نوشته است اگر راست می گویید خودتان بیایید، نه اینکه در آمریکا و اروپا پشت کامپیوتر بنشینید و دستور صادر کنید.
گفتم: حیوونکی ها!
گفت: یک ضدانقلاب مقیم لس آنجلس هم در مصاحبه با یکی از تلویزیون های ماهواره ای فارسی زبان گفته است اتهام «بی شرف» و «بی غیرت» به هواداران سبز یک تهمت است!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو به شریکش گفت؛ تو آنقدر نفهم هستی که هنوز فرق «خوک» و مرغابی را نمی دانی و رفیقش با عصبانیت گفت؛ چرا نمی دونم؟ آیا تا به حال حتی یک بار شده که تو رو مرغابی صدا کنم؟!
گفت: تعدادی از مدعیان اصلاحات که به خارج از کشور گریخته و پناهنده شده اند از بی محلی دولت های خارجی کلافه شده و زبان به گلایه گشوده اند.
گفتم: چشمشان کور! دنده شون نرم! اگر بعضی غلط ها را نمی کردند به این حال و روز نمی افتادند!
گفت: به موسوی و کروبی و خاتمی فحش می دهند که چرا آنها را دچار توهم کرده بودند و حالا که به خارج از کشور پناهنده شده و فتنه هم شکست خورده، دیگر خارجی ها هم تحویلشان نمی گیرند.
گفتم: حیوونکی ها!
گفت: یکی از آنها در سایت «توئیتر» با حسرت نوشته است «وقتی پناهنده شدیم از وعده ها چه خوشحال بودیم و حالا از بی محلی کشورهای پناه دهنده داریم دق می کنیم».
گفتم: پسربچه ای گریه کنان پیش مادرش رفت. مادر با نگرانی پرسید؛ چرا گریه می کنی؟ و پسربچه گفت؛ بابا داشت میخ می کوبید، چکش محکم روی انگشتش خورد. مادر گفت؛ این که گریه نداره، تازه یک کمی هم خنده داره! و بچه گفت؛ مامان جون! من هم اول خندیدم، اما بابا محکم زد بیخ گوشم!
گفت: این روزها تعدادی از مدعیان اصلاحات که به آمریکا و انگلیس پناهنده شده اند، بدجوری سران فتنه را به باد فحش گرفته اند.
گفتم: چرا؟! اینها که تا چند ماه پیش برای موسوی و خاتمی و کروبی نوشابه باز می کردند و پشت سرهم تشتک می پراندند!
گفت: به سران فتنه اعتراض دارند که وقتی عرضه هیچ کاری را نداشتید چرا وارد فاز مقابله با جمهوری اسلامی شدید و همه ما را بیچاره و در به در کردید؟!
گفتم: ولی سران فتنه که حال و روز بدتری دارند. یارو دو دوره رئیس جمهور بوده، حالا کاسه گدایی دستش گرفته که بهش اجازه بدهند وارد عرصه سیاسی کشور شود. اون یکی رئیس مجلس بوده، حالا دوره افتاده یکی رو پیدا کنه که بهش تجاوز شده باشه و بندازه گردن نظام، اون یکی دو دوره نخست وزیر بوده، حالا جرأت نداره از خونه بیاد بیرون و نشسته و پشت سرهم بیانیه صادر می کنه!
گفت: اتفاقاً یکی از این سایت ها خطاب به موسوی و کروبی و خاتمی نوشته؛ مثل اینکه هنوز متوجه نیستید که چه خاکی بر سر خودتان ریخته اید، همه ما سرنشینان یک هواپیمای ساقط شده هستیم.
گفتم: هواپیما داشت سقوط می کرد، همه در هول و هراس بودند و جیلیز و ویلیز می کردند ولی سه نفر بی خیال نشسته و ساندویچ می خوردند، یکی به آنها گفت؛ یعنی شما نمی فهمید که هواپیما داره سقوط می کنه؟ و آنها در جواب گفتند؛ به درک که سقوط کرد. هواپیما مال بابای ما نیست که ناراحت باشیم!
گفت: یک سایت ضدانقلابی وابسته به منوشه امیر خطاب به مردم مصر نوشته است، اگر مبارک برود، حکومت اسلامی برقرار می شود و دیگر از «زن و شراب» خبری نیست!
گفتم: حالا انگار مردم مصر منتظر نشسته اند تا این ضدانقلاب حامی فتنه برای آنها تکلیف تعیین کند!
گفت: حیوونکی ها، می خواهند بگویند که ما هم هستیم!!
گفتم: خدا این سران فتنه و حامیانشان را از این ستون نگیرد!
گفت: کدام ستون؟ ستون گفت و شنود؟!
گفتم: آره! برای این که اگر اینها نباشند، قحطی جوک می شود!
گفت: خاتمی گفته است امام حسین(ع) هم در پی اصلاحات بود.
گفتم: یعنی خاتمی از اسلام و انقلاب دفاع کرده است؟!
گفت: ای عوام! مگر یادت نیست که خاتمی و دوستانش می گفتند امام حسین(ع) در پی اصلاح دین جدش بود!
گفتم: ولی امام حسین(ع) می فرمود که در پی اصلاح امت جدش است وگرنه اصلاح دین جدشان که به معنای نفی اسلام است. مگر دین اسلام نقصی داشته که حضرت اباعبدالله در پی رفع آن باشند؟!
گفت: خب! حالا فهمیدی منظور خاتمی از اصلاحات چیست؟ دارد کلک مرغابی می زند.
گفتم: در کلام خدا هم آمده است که وقتی به منافقین گفته می شود چرا در زمین فساد می کنید؟ در پاسخ می گویند ما در پی اصلاح هستیم! یعنی «اصلاح طلبیم»!
گفت: حالا هم که خاتمی خواسته دنده عقب بگیرد، باز هم به جدول زده است.
گفتم: یارو از یک جاده پر پیچ و خم با دنده عقب بالا می رفت. به او گفتند؛ چرا دنده عقب می روی؟ گفت؛ می ترسم آن بالا جایی برای دور زدن نباشد. نیم ساعت بعد دیدند باز هم دارد با دنده عقب پائین می آید، پرسیدند؛ حالا دیگه چرا؟ و یارو در جواب گفت؛ آخه دیدم آن بالا جای دور زدن بود، دور زدم!
گفتم: حیوونکی گربه ها که اینجور بهشون اهانت میشه! حالا چرا گربه ها؟!
گفت: این سایت نوشته گربه ها هرکدام به راه خود می روند و مثل گوسفندها نیستند که به حرف چوپان گوش کنند!
گفتم: یعنی هواداران اصلاحات باید گوسفند باشند؟!
گفت: سایت «اخبار روز» وابسته به فدائیان خلق در اعتراض به سایت مجاهدین نوشته است، «گربه» مستقل است و خیلی بهتر از گوسفند است که چشم و گوش بسته اطاعت می کند!
گفتم: چقدر برای همدیگر احترام قائلند؟
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو تو آمریکا مست کرده بود و عربده می کشید؛ آهای بزهایی که زیر پنجره نشسته اید و گوسفندانی که کنار در ایستاده اید... یکی از آنهایی که زیر پنجره نشسته بود جلو آمد و به یارو گفت؛ چشماتو باز کن! من بز نیستم! و یارو با خونسردی گفت؛ پس برو کنار در وایستا...!
گفت: سران فتنه و سایت های حامی آنها مخصوصا سایت جرس-حلقه ماسونی لندن- بدجوری در مقابل انقلاب اسلامی مصر و اردن و تونس و الجزایر دچار سرگیجه شده اند.
گفتم: چطور مگر؟!
گفت: اگر این انقلاب ها را تایید کنند، به رویش انقلاب اسلامی در خاورمیانه اعتراف کرده اند و اگر آن را نفی کنند، وابستگی خود به آمریکا و اسرائیل و انگلیس را تایید کرده اند.
گفتم: حیوونکی ها روی «ارّه» نشسته اند که نه راه پس دارند و نه راه پیش!
گفت: سایر گروه های ضد انقلاب که حامی فتنه بوده اند هم موسوی و خاتمی و کروبی را به باد ناسزا و مسخره گرفته و به آنها فشار می آورند که بالاخره نظرتان چیست؟!
گفتم: پسربچه ای شلوارش را «پشت و رو» پوشیده بود به طوری که جیب پشت شلوار، جلو و زیپ جلوی شلوار در عقب قرار گرفته بود. مادرش بهش گفت؛ ذلیل مرده! بالاخره من نفهمیدم که داری میآی یا داری میری؟!
گفت: این روزها مقامات و رسانه های غربی بدجوری از حرکت های ضد آمریکایی در مصر و تونس و الجزایر و اردن و... شوکه و عصبانی هستند.
گفتم: سران فتنه و گروههای ضد انقلاب حامی آنها هم بدجوری تب کرده اند و به هذیان گویی افتاده اند.
گفت: آمریکا و متحدانش، اخبار این کشورها و شعارهای اسلامی مردم آن را سانسور می کنند.
گفتم: حیوونکی ها حق دارند! چون انتظار داشتند جمهوری اسلامی از فتنه 88 آسیب ببیند ولی حالا که می بینند بقیه کشورهای خاورمیانه هم از ایران اسلامی الگو گرفته اند، دچار قوز بالا قوز شده اند.
گفت: تا کی می توانند خودشان را به آن راه بزنند و این همه واقعیت های معمولی را انکار کنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از یارو پرسیدند، متوجه زلزله 8 ریشتری شدی؟ و یارو گفت؛ نه! آخه من رویم آن ور بود!
گفتم: حیوونکی راست گفته؛ می گویند ملکه مورچه ها با هزار زحمت 3 تا مورچه را به درون یک حمام نفوذ داد. ولی هرچه منتظر ماند، خبری از بازگشت نفوذی ها نشد. وقتی تحقیق کرد، متوجه شد به یک قالب صابون چسبیده و خفه شده اند!
گفت: او در مقابل سؤال مصاحبه گر رادیو فردا که سعی داشت برای اپوزیسیون اهمیتی قائل شود، گفت؛ « اوج فعالیت اپوزیسیون نفوذ در دستگاه های رژیم است که آنها هم بلافاصله شناخته و دستگیر می شوند.»
گفتم: خب! دیگه چی؟
گفت: همین فتنه گر فراری گفته است؛ «اپوزیسیونی که نه رهبر دارد و نه نفر چگونه می خواهد در معادلات قدرت رژیم عددی به حساب آید.»
گفتم: تازه فهمیده؟!
گفت: یکی از ضد انقلابیون فراری در مصاحبه با رادیو فردا- وابسته به سیا- می گوید؛ «اپوزیسیون قدرت و اهمیتی ندارد که رژیم جمهوری اسلامی بخواهد آنها را به حساب آورد.»
گفت: منوشه امیر هنوز داغدار است که چرا کیهان به سران فتنه گفته است «سرلشگر بی لشگر».
گفتم: حیوونکی منوشه امیر، حق دارد! چون نتانیاهو در اوج فتنه 88 با افتخار گفته بود «اصلاح طلبان در ایران بزرگترین سرمایه اسرائیل هستند» و حالا این سرمایه دود شده و به هوا رفته.
گفت: سایت جرس هم که بعد از سفر دوم کدیور به اسرائیل، تحت مدیریت مشورتی منوشه امیر اداره می شود، نوشته است برای اثبات بی پایه بودن ادعای کیهان، طرفداران موسوی و خاتمی و کروبی یک پنجره در فضای مجازی «فیس بوک» باز کرده اند که تاکنون 10هزار نفر در آن حمایت خود را اعلام کرده اند!
گفتم: فضای مجازی که اعتبار ندارد و یک نفر می تواند به جای صد هزار نفر کلیک کند، تازه از این گذشته 10هزار نفر در مقابل 70 میلیون نفر عددی نیست.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو افتاده بود تو جوی آب برای این که جلو مردم ضایع نشه، صدای قوطی درمی آورد!
گفت: رسانه های آمریکایی و اروپایی و رسانه های عربی از پخش شعارهای اسلامی در تظاهرات مردم تونس، به شدت خودداری می کنند.
گفتم: ولی قبلا که نمی دانستند این تظاهرات به یک نهضت تبدیل خواهد شد، شعارهای اسلامی را پخش کرده بودند، شعارهایی نظیر؛ مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، الله اکبر،
«اسلام دین من است» و...
گفت: همین رسانه های غربی و عربی، از نهضت های اسلامی که رهبری حرکت را برعهده داشته اند، نامی به میان نمی آورند و به جای آن از «حزب دموکراتیک ملی» که یک حزب غربگرا و آمریکایی، مثل جبهه ملی و نهضت آزادی است، به عنوان رهبری نهضت مردم تونس نام می برند!
گفتم: دقیقا مثل انقلاب اسلامی که آمریکایی ها مطابق اسناد لانه جاسوسی، اصرار داشتند جبهه ملی و نهضت آزادی را به عنوان رهبران انقلاب معرفی کنند.
گفت: ولی مردم تونس که خودشان می دانند برای چه انقلاب کرده اند و می دانند که دنبال چه هستند.
گفتم: چه عرض کنم؟! به شخصی گفتند؛ خدا بهت یک فرزند داده، گفت؛ خواهش می کنم به همسرم نگوئید! چون می خواهم اولین کسی باشم که خبر بچه دار شدنش را به او می دهم!
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: رادیو فردا وابسته به سازمان سیا، بی بی سی لندن و سایت وزارت خارجه اسرائیل به کیهان حمله کرده اند که چرا نوشته است آن عده از نمایندگان فراکسیون اقلیت که با خاتمی دیدار کرده اند باید رد صلاحیت شوند.
گفت: کیهان بر ضرورت رد صلاحیت این عده از نمایندگان مدعی اصلاحات تاکید کرده، جیغ مشترک سرویس های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل و انگلیس به هوا بلند شده.
گفتم: معلوم می شود که تیر کیهان دقیقاً به هدف خورده و جیغ مدیران اصلی فتنه 88 را درآورده.
گفت: یعنی مدیران بیرونی فتنه بعد از آنهمه خیانت و وطن فروشی خاتمی و موسوی و کروبی، هنوز انتظار دارند که شورای نگهبان صلاحیت حامیان آنها را تائید کند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! پس چرا کیهان تاکید کرده بود که باید صلاحیت این عده از نمایندگان رد شود؟
گفت: اولا؛ برای این که شورای نگهبان وظیفه خود را فراموش نکند و ثانیاً؛ برای اینکه خواب آمریکا و انگلیس و اسرائیل آشفته شود.
گفتم: شخصی نیمه های شب یک پیامک دریافت کرد که نوشته بود؛ ببخشید! خیلی معذرت می خوام که این وقت شب بیدارت کردم! فقط می خواستم ببینم هنوز داری خواب پنبه دانه می بینی؟!
گفت: یکی از مدعیان اصلاحات که به کانادا گریخته و پناهندگی گرفته خطاب به اکبر گنجی نوشته است؛ «حق با کیهان بود که از چند سال قبل گفته بود اکبر گنجی منافق است».
گفتم: کیهان از چند سال قبل هم بارها نوشته و دلیل آورده بود که بسیاری از مدعیان اصلاحات منافق هستند و حالا برای همه اثبات شده که در این زمینه هم حق با کیهان بوده است.
گفت: پس چرا این یارو فقط به اکبر گنجی بند کرده؟!
گفتم: برای این که اکبر گنجی اعتراف کرده در انتخابات تقلب نشده و موسوی و خاتمی و کروبی دروغ گفته اند.
گفت: خب! اکبر پونز که تا فرق سرش توی لجن موساد فرو رفته برای چی این اعتراف رو کرده؟
گفتم: برای اینکه به خیال خودش حالا که کار فتنه به رسوایی کشیده، ادعای تقلب را، به سران فتنه نسبت بدهد و موساد و سیا و MI6 که مدیریت فتنه را برعهده داشته اند، تبرئه کند.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: از یارو پرسیدند «خر» بهتره یا «گاو»؟ جواب داد «گاو»، یکی از دوستانش بهش گفت؛ حالا چرا گفتی «گاو»؟! و یارو گفت؛ نمی خواستم خودمو بهتر از دیگران معرفی کنم!
گفت: چند سایت ضدانقلابی حامی فتنه به موسوی پیشنهاد کرده اند که به زهرا رهنورد اجازه صحبت و اظهارنظر ندهد.
گفتم: چرا؟! مگر پیرزن اصلاحات چه حرفی زده که داد بقیه فتنه گران را درآورده است؟!
گفت: این سایت ها نوشته اند ادعاهای مضحک او باعث سرافکندگی هواداران جنبش در خارج کشور است.
گفتم: در عوض، اظهارات این پیرزن باعث خنده و تفریح می شود و اپوزیسیون از کسالت درمی آید، از قدیم و ندیم هم گفته اند «خنده بر هر درد بی درمان دواست».
گفت: یکی از این سایت ها به میرحسین پیشنهاد کرده که دو تا میل بافتنی با چند تا کلاف کاموا به زهرا رهنورد بدهد و سرش را گرم کند که دیگر حرف نزند.
گفتم: ایول! یارو به دکتر گفت؛ آقای دکتر! در هر مسئله ای که اظهار نظر می کنم مرا مسخره می کنند. دکتر گفت؛ وقتی به جایی می روی، چند تا لیوان آب غرغره کن! پرسید چه فایده ای دارد؟ و دکتر گفت؛ خب! دیگه نمی تونی حرف بزنی که مسخره ات کنند!
گفت: یکی از همراهان فتنه که به خاطر بی اهمیت بودنش هیچکس به او توجهی نمی کند گفته است؛ «تا پای جان ایستاده ایم و هرگز عقب نشینی نمی کنیم»!
گفتم: بهش بگو، کوتاه بیا! شیرنارگیلت از دهن میفته!
گفت: حالا معلوم نیست چه کسی به فکر ایستادن و نشستن و حرف زدن اوست که اینجور قمپز در میکنه؟!
گفتم: یارو وارد مطب دکتر شد و گفت؛ آقای دکتر! مدتیه که هیچکس به من محل نمیذاره و انگار نه انگار که من هم هستم! دکتر نگاهی به او کرد و به منشی اش گفت؛ نفر بعدی!
گفت: سایت جرس وابسته به ماسون های لندن نوشته است؛ «رخدادهای این روزها نشان می دهد که برخی محافل در پی حذف خاتمی از عرصه سیاسی کشور هستند.»
گفتم: سایت وزارت خارجه اسرائیل هم دو روز قبل با نگرانی و عصبانیت، همین موضوع را بدون کم و کاست اعلام کرده و خروش ده ها میلیونی مردم علیه سران فتنه را «تصمیم برخی محافل خاص»! نامیده بود.
گفت: یعنی هنوز نفهمیده اند که توده های عظیم مردم از مدت ها قبل خاتمی و موسوی را به جرم آنهمه وطن فروشی و جنایت، نه فقط از صحنه سیاسی کشور حذف کرده اند بلکه در انتظار محاکمه و مجازات آنها هستند؟
گفتم: اسرائیلی ها که می دانند چی شده ولی دارند به سران فتنه و بهاءالله مهاجرانی و کدیور افندی و سایر اجق وجق هایی که استخدام کرده اند، دلداری می دهند.
گفت: حیوونکی ها چی فکر می کردند، چی شد؟! چه وعده ها بهشون داده بودند و...
گفتم: یارو به مامانش گفت؛ مامان جون! توی یک جیب شلوارم، دویست هزار تومن پول نقده و توی اون جیب شلوارم، چند تا چک پوله، مامانش داد زد گفت؛ فلان فلان شده، مرده شورتو ببرن! شلوار بابات رو پوشیدی!
گفت: یکی از کاربران سایت فیس بوک خطاب به سران فتنه نوشته؛ ما هواداران را بدبخت و بیچاره کرده اید ولی خودتان راست راست می گردید و لف لف می خورید و قاه قاه می خندید!
گفتم: سران فتنه که فلک زده تر از هوادارانشان هستند.
گفت: همین یارو نوشته؛ ما را بگو که با طناب پوسیده چه کسانی وارد چاه شدیم.
گفتم: دروغ میگه، می دونستند که در جریان فتنه به اتفاق سران فتنه و دستجمعی به طناب مشترک و سه رشته آمریکا و انگلیس و اسرائیل چسبیده بودند.
گفت: کاربر فیس بوک در پایان نوشته؛ کاش وقتی مغازه ها را آتش می زدیم، می فهمیدیم که داریم چه آتشی به جان خودمان می اندازیم!
گفتم: حیوونکی!... آسمون رعد و برق می زد، یارو دستش رو گذاشته بود زیر چونه اش و لبخند می زد. بهش گفتند این چه حالتی است؟ گفت؛ مگه نمی بینی آسمون میخواد از من عکس بگیره که فلاش می زنه!
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: زهرا رهنورد در مصاحبه با شبکه تلویزیونی عربستان سعودی- العربیه- گفته است که مقامات قضایی ایران به زودی موسوی را دستگیر می کنند!
گفت: همین پیرزن اصلاحات در تاریخ 3/3/89 در مصاحبه با سایت ضد انقلابی «خودنویس» گفته بود «من در انتخابات 88 کنار موسوی قرار گرفتم تا از این فرصت برای بیان و انتشار دیدگاه های خودم استفاده کنم»!
گفتم: اتفاقا یکی از سایت های ضد انقلاب هم با استناد به همین مصاحبه زهرا رهنورد، نوشته است؛ همسر موسوی آرزو می کند شوهرش بازداشت شود تا از غیبت او برای مطرح کردن خودش استفاده کند.
گفت: چه عرض کنم؟! بعضی ها عجب دنیایی دارند؟!
گفتم: ثروتمند نزول خواری که در بستر یک بیماری سخت افتاده بود، متوجه شد که همسرش مشغول نامه نوشتن است. با عصبانیت گفت؛ حتما برای فامیلت نامه می نویسی که بیایند و بعد از مرگ من اموالم را غارت کنند. همسرش گفت؛ نه عزیزم! این حرفها چیه؟ و بعد از چند دقیقه رو به شوهرش کرد و پرسید؛ راستی! قبر با «قاف» است یا با «غین»؟!
گفت: یک سایت همسو با سایت جرس فاش کرد که وزارت خارجه انگلیس تصمیم گرفته انعکاس برخی از اخبار و گزارش ها را از «بی بی سی» به سایت جرس منتقل کند.
گفتم: چرا؟! کدام بخش از اخبار و گزارش ها را؟!
گفت: این سایت می نویسد؛ انتشار برخی گزارش ها درباره ایران به اعتبار بی بی سی شدیدا لطمه زده و قرار است این نوع اخبار و گزارش ها را سایت جرس منتشر کند تا اعتبار بی بی سی آسیب بیشتری نبیند.
گفتم: حیوونکی این بهاءالله مهاجرانی چند تا لیوان شیر خر خورده حالا باید تا آخر عمر کولی بدهد و این و آن سوارش بشوند.
گفت: راستی خبر داری که بعد از دومین سفر کدیور به اسرائیل، مدیریت مهاجرانی برعهده کدیور است.
گفتم: پس بگو چی شده؟!
گفت: چی شده؟!
گفتم: یارو که یک عمر با ماشین های سواری که فرمانشان سمت چپ است رانندگی کرده بود وارد انگلیس شد و اجباراً با اتوموبیل های انگلیسی که فرمانشان سمت راست است رانندگی می کرد. ازش پرسیدند، در رانندگی با این ماشین ها مشکلی نداری؟ گفت؛ نه! فقط وقتی می خوام به بیرون تف کنم می افتد تو صورت بغل دستی ام!
گفت: در سالگرد حماسه 9 دی ماه 88 بار دیگر گروه های ضد انقلاب حامی فتنه به جان هم افتاده اند.
گفتم: حیوونکی ها داغ دلشان تازه شده.
گفت: سایت بالاترین خطاب به سران فتنه نوشته است؛ چرا خودتان و ما را گول می زنید، روز 9 دی 88 واقعا ده ها میلیون ایرانی به صحنه آمده بودند.
گفتم: سایت «فیس بوک» هم که از سوی وزارت خارجه آمریکا به حمایت از فتنه گران اختصاص یافته بود، با ناامیدی نوشته است، تنها چیزی که برایمان باقی مانده شعار الله اکبر روی پشت بام ها و شرکت در نماز جمعه هاشمی بود که همه آنها هم به حساب جمهوری اسلامی نوشته شد.
گفت: ولی سایت وابسته به منوشه امیر در دفاع از سران فتنه نوشته است؛ اگر خوب دقت می کردید متوجه می شدید که مخالفان رژیم ایران هم صدای بلندی داشته اند!
گفتم: یارو یک نوار خالی گذاشته بود و زارزار گریه می کرد. پرسیدند واسه چی گریه می کنی؟ گفت؛ خواننده اش خیلی سوزناک می خونه! گفتند؛ ولی این نوار که خالیه و یارو گفت؛ آخه خواننده اش لال بوده! گفتند پس چرا ما هیچ سوز و گدازی احساس نمی کنیم؟ و یارو گفت؛ اگه جای من بودید متوجه می شدید که کجاتون باید بسوزه!
گفت: سایت جرس- حلقه ماسونی لندن- به سران فتنه دلداری داده و خطاب به آنها نوشته است، اگرچه شکست خوردیم ولی می توانیم به عنوان یک گروه «چپ مدرن»! به فعالیت خود ادامه بدهیم!
گفتم: قماربازی که همه چیزش را باخته، اگر نگوید «به درک» از غصه می ترکد.
گفت: همین سایت پیشنهاد کرده که باید «پول ملی» ایجاد کنیم تا هزینه حرکتمان را تامین کرده باشیم!
گفتم: موش توی سوراخ نمی رفت، جارو هم به دمش بسته بود.
گفت: نوشته است ما یک جریان مستقل هستیم!
گفتم: حیوونکی ها بد جوری به هذیان گویی افتاده اند.
گفت: چه عرض کنم؟! جوان هم نیستند که بشود گفت آرزو بر جوانان عیب نیست! تازه اگر دستشان هم به جایی بند می شد، باز هم مثل حالا فلک زده بودند!
گفتم: قاطری که زیر بار سنگین نفس نفس می زد، چشمش به یک اسب افتاد و پیش خودش گفت؛ بخشکی شانس! کاش من هم به تحصیلاتم ادامه داده بودم!
گفت: سایت وزارت خارجه اسرائیل، با تحلیل خود درباره طرح هدفمندی یارانه ها، سران فتنه را سنگ روی یخ کرد.
گفتم: چطور مگر؟! تا حالا که اسرائیل و آمریکا و انگلیس به سران فتنه دلداری می دادند که طرح هدفمندی یارانه ها شکست می خورد و دل موسوی و خاتمی و کروبی خنک می شود!
گفت: ولی دیروز وزارت خارجه اسرائیل با عصبانیت اعلام کرد که این طرح دست جمهوری اسلامی ایران را برای پیشبرد برنامه های خود بازتر می کند و بر قدرت داخلی و منطقه ای آن می افزاید.
گفتم: یارو برای دوستانش تعریف می کرد و می گفت؛ امروز در خیابان یک ماشین با سرعت به طرف من آمد و نزدیک بود لت و پارم کند و هر دو نفر کشته شویم! پرسیدند، چرا 2 نفر؟ مگر خودت تنها نبودی؟ و یارو جواب داد؛ خب اگر من مرده بودم، نوکرم هم که خرجش را می دهم از گرسنگی تلف می شد!
گفت: خاتمی با حضور در منزل یکی از آشوبگران زندانی، نسبت به محکومیت وی ابراز تأسف کرده است.
گفتم: از کسی که برای فتنه 88 از جرج سوروس صهیونیست دستور می گیرد و از ملک عبدالله برای ایجاد آشوب پول کلان دریافت می کند و با راسموسن دبیرکل ناتو که علناً به پیامبر اکرم(ص) اهانت کرده بود فالوده می خورد، چه انتظار دیگری هست؟
گفت: خاتمی در همین ملاقات از زندانی شدن عمادالدین باقی هم ابراز نگرانی کرده است.
گفتم: همین خاتمی، در زمان ریاست جمهوری خود عمادالدین باقی را به خاطر سرقت اسناد وزارت اطلاعات خائن نامیده بود.
گفت: خاتمی در این ملاقات آشوبگران را اصلاح طلب نامیده است!
گفتم: این حرفش که کاملا قابل قبول است چون خودش در 16 آذر 83 طی سخنانی در دانشکده فنی دانشگاه تهران گفته بود «از اردوگاه اصلاح طلبان صدای دشمن به گوش می رسد».
گفت: چه عرض کنم؟! یکی از سایت های ضد انقلاب درباره خاتمی نوشته؛ او آدم جاه طلبی است که با وعده قدرت و مقام به آسانی قابل بهره برداری است.
گفتم: یارو توی اتوبوس دوتا دستش رو به کمرش زده بود. یکی بهش گفت؛ آقا چرا اینطوری ایستادی؟ دستهاتو بنداز، جای مردم رو تنگ نکن! و یارو نگاهی به خودش کرد و گفت؛ ای بابا! پس هندونه ها کو؟!
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: برخورد قاطع جلیلی در نشست ژنو 3 و محاکمه آمریکا به اتهام ترور دانشمندان هسته ای ایران، بدجوری اعصاب 1+5 را به هم ریخته است.
گفت: 5 سناتور آمریکایی با ارسال نامه ای برای رئیس جمهور آمریکا از وی خواسته اند هرگز به ایران اجازه غنی سازی اورانیوم ندهد!
گفتم: اگر آمریکا غلطی می توانست بکند که طی 31 سال گذشته و 8 سال چالش هسته ای کرده بود و نیازی به توصیه این 5 سناتور آمریکایی نداشت!
گفت: برخی از رسانه های آمریکایی با حالتی تمسخر آمیز نوشته اند؛ تحریم ها و فشارها و حمایت از فتنه گران داخلی نتیجه معکوس داده است و به جای اینکه موضع ایران را تغییر بدهد، آمریکا را به بن بست کشیده است.
گفتم: یارو در میدان تیر، رفته بود کنار «سیبل» نشسته بود. فرمانده میدان تیر سرش داد کشید و گفت؛ مرد حسابی چرا رفته ای کنار تابلوی هدف نشسته ای؟! خیلی خطرناک است. و یارو در پاسخ گفت؛ با این تیراندازان پخمه ای که تو داری، اینجا امن ترین نقطه است.
Design By : Pichak |