امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب
سفارش عجب نفسی؟! صدای گاو گفت: وزیر ارشاد دولت خاتمی که به انگلیس پناهنده شده و «اتاق فکر فتنه سبز» را تشکیل داده و... دیوانه ها راز گربه غم و غصه ! دندون نخود و کشمش هلند ضربه حقه! نااهل ! ژیان آدرس غلط! قول! شانس! دلمه بدشانسی شرط!
گفت: گروهک موسوم به ملی مذهبی به طور مشروط از بیانیه هسته ای تهران حمایت کرده است!
گفتم: مرد حسابی! این حیوونکی ها نه سر پیازند و نه ته پیاز. آخه مورچه خودش چی هست که کله پاچه اش باشه؟!
گفت: ملی مذهبی که هستند!
گفتم: اگر ملی بودند که در دوران جنگ برای اداره استخبارات ارتش صدام جاسوسی نمی کردند و اگر مذهبی بودند که با اسرائیل فالوده نمی خوردند!
گفت: ولی خودشون ادعا می کنند که نقش مأثری در مسائل کشور دارند!
گفتم: یارو می گفت من با یکی از سیاستمداران برجسته مذاکره و او به من سفارش مهمی کرده است. پرسیدند چه سفارشی؟! گفت؛ یک روز بیرون اتاق جلسه ایستاده بودم که آن سیاستمدار معروف مرا دید و با دو لب خودش به من گفت؛ برو گمشو مرتیکه! دیگه اینجا پیدات نشه!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: به نوشته سایت وزارت خارجه اسرائیل، در تل آویو مراسمی به یاد ندا آقا سلطان و با حضور شخصی به نام کاسپین ماکان که خود را نامزد او معرفی می کند، برپا شده است.
گفت: کاسپین ماکان که مطابق اسناد موجود به همکاری با آرش حجازی در قتل ندا آقاسلطان متهم است و بعد از قتل او هر دو به انگلیس فرار کرده اند.
گفتم: حالا با رفتن ماکان به اسرائیل و ملاقات با شیمون پرز و مقامات اطلاعاتی رژیم صهیونیستی معلوم شده که قتل ندا آقاسلطان پروژه مشترک اسرائیل و انگلیس بوده است.
گفت: در این جلسه از سران فتنه به عنوان قهرمانان آزادی یاد شد! و منوشه امیر مدیر رادیو اسرائیل آرزو کرد، بی تحرکی سران فتنه به خاطر تجدید نفس باشد!
گفتم: یارو کنار دریا نشسته بود و پشت سرهم می گفت؛ ای ول! بابا دست مریزاد! جداً که قهرمان واقعی هستی! از او پرسیدند چی میگی؟ با کی حرف می زنی؟ یارو گفت؛ رفیقم رو میگم، عجب نفسی داره! الان دو ساعته که رفته زیر آب و هنوز بالا نیومده!
گفت: بعد از شکست فتنه، گروههای ضدانقلاب حامی سران فتنه بدجوری به جان هم افتاده و هر کدامشان اسناد وابستگی دیگری را لو می دهند.
گفتم: حیوونکی ها...!!
گفت: در جریان این درگیری خودشان اعتراف کرده اند که از سازمان های جاسوسی آمریکا و انگلیس و اسرائیل برای حمایت از موسوی و خاتمی و کروبی پول می گرفته اند.
گفتم: این که از اول هم معلوم بود... خب! دیگه چی؟!
گفت: یکی از همین گروهها در سایت خود خطاب به 5 نفر گرداننده سایت جرس نوشته است؛ اسرائیلی ها به اندازه ای شکم شما را پرکرده اند که از خود نتانیاهو و شیمون پرز هم بیشتر برای آنها یقه چاک می کنید.
گفتم: راست میگه... یک جایی مسابقه تقلید صدای گاو گذاشته بودند خود گاو نفر ششم شد!
گفتم: اخیراً با لابی صهیونیست ها ملاقات داشته، جدیداً بهاءالله صداش می کنند و... این چیزها رو که همه می دونند، بگو تازه چیکار کرده؟
گفت: اخیراً به گروه های ضد انقلاب حامی سران فتنه توصیه کرده که خیلی آشکارا به اسلام حمله نکنند چون مردم متوجه می شوند که آنها با اسلام و خدا و پیغمبر مخالفند و همین باعث ریزش بیشتر نیروها می شود.
گفتم: خود بهاءالله که از همه آنها بیشتر به اسلام حمله کرده و ماهیت خودش رو نشون داده.
گفت: با این حال، گفته که فضا برای یورش مردم به حامیان فتنه خیلی آمادگی داره و باید مواظب بود.
گفتم: یارو وارد خونه اش شد، احساس کرد که بوی گاز میاد و فهمید که گاز همه خونه رو پر کرده، به بچه هاش گفت؛ مواظب باشید، کبریت روشن نکنید، من خودم فندک دارم!!
گفت: یکی از ضدانقلابیون فراری که از چند سال قبل به آمریکا پناهنده شده خطاب به فتنه گران داخلی گفته است در ایران بمانید و به خارج از کشور نیایید.
گفتم: چرا؟!
گفت: این ضدانقلاب فراری خطاب به آنها می گوید بعد از پناهنده شدن فقط چندماه از شما کار می کشند و بعد به کلی فراموش می شوید و هیچ کاری از دستتان برنمی آید.
گفتم: حیوونکی ها به چه بدبختی و فلاکتی افتاده اند.
گفت: ضدانقلاب مورد اشاره نوشته است که خروج ضدانقلابیون داخلی از کشور به نفع جمهوری اسلامی ایران است.
گفتم: حرف حساب زده... می گویند تعدادی دیوانه زنجیری را با هواپیما به شهر دیگری منتقل می کردند. دیوانه ها با لگدپرانی به یکدیگر تعادل هواپیما را برهم زده بودند و خلبان به مهماندار گفت، یک کاری بکن. چند دقیقه بعد دیگر خبری از آن سر و صداها نبود. خلبان از مهماندار پرسید؛ چه کردی؟ و مهماندار گفت؛ هیچی! در هواپیما را باز کردم و به آنها گفتم بروید توی حیاط هوا بخورید!
گفت: موسوی با صدور یک بیانیه از تروریست هایی که طی چند عملیات تروریستی ده ها تن از مردم بی گناه و از جمله عزاداران حسینی(ع) در حسینیه شیراز را به شهادت رسانده بودند حمایت کرد.
گفتم: این که تعجبی ندارد. اگر از قاتلان مردم و عزاداران حسینی(ع) حمایت نمی کرد جای تعجب داشت.
گفت: زده روی دست طالبان و منافقین و عبدالمالک ریگی و...
گفتم: وقتی موسوی و خاتمی و کروبی آشکارا با منافقین و بهایی ها و سلطنت طلب ها ائتلاف می کنند، باید هم از همه جنایات آنها علیه مردم مظلوم این مرز و بوم حمایت کنند!
گفت: با این همه خیانت باز هم انتظار دارند وطن فروشی آنها پنهان بماند.
گفتم: یارو به همسایه اش گله کرد که چرا جلوی مردم محل به من گفتی؛ دزد بی آبرو؟ و همسایه اش گفت؛ ببخشید! نمی دونستم که قرار است این راز پنهان بماند!
گفت: یکی از سران فتنه با ارسال یک نامه به دادستان تهران اعلام کرده است که هرگونه اعتراف سردبیر بازداشت شده سایت «سحام نیوز» را پیشاپیش تکذیب می کند.
گفتم: مگر می داند او چه اعترافی خواهد کرد که شیخ اصلاحات پیشاپیش آن را تکذیب کرده است؟!
گفت: ظاهرا سردبیر سایت سحام نیوز به سفارش سرویس های اطلاعاتی بیگانه فیلم و داستان درباره تجاوز به زندانیان جعل می کرد و از طریق سران فتنه در اختیار رسانه های خارجی قرار می داده است.
گفتم: پس سران فتنه خودشان می دانند چه گناه بزرگی مرتکب شده اند که از افشای آن به وحشت افتاده اند.
گفت: چه عرض کنم؟! مثلا خواسته اند رد گم کنند!!
گفتم: یارو رفته بود توی باغ مردم و مشغول خوردن بود، باغبان که متوجه خش خش و صدای شاخه ها شده بود، پرسید کیه؟ یارو گفت؛ کسی نیست! گربه است و بعد برای این که رد گم کنه، صدای گوسفند درآورد!
گفت: اعضای اتاق فکر سران فتنه که در واشنگتن کنگر خورده و در لندن لنگر انداخته اند، یک عکس دستجمعی در واشنگتن گرفته اند که آنها را در حال شکم چرانی و قهقهه نشان می دهد.
گفتم: خب! اگر این حیوونکی ها نخندند و کیف نکنند چه کسی باید بخندد و کیف کند؟!
گفت: آخه در فرهنگ فتنه گران، نیروی کیفی به کسانی گفته می شود که اهل کیف کردن هستند و شب و روز می خورند و می خوابند و... بعله!!
گفتم: سرکرده شیاد یکی از فرقه های انحرافی ، اسم جوجه کباب را گذاشته بود «غصه» و اسم کباب بره را گذاشته بود «غم» و به هواداران خودش می گفت؛ اگه بدونید وقتی که من در خانه هستم چقدر به خاطر شما، غم و غصه می خورم و...!
گفت: خانم های برخی از عوامل فتنه به موسوی و کروبی و خاتمی اعتراض کرده و گفته اند؛ همسران ما به خاطر شما زندانی شده اند ولی شما با خیالی راحت در کنار خانواده های خود زندگی می کنید و به تفریح و مسافرت می روید.
گفتم: حرف حساب می زنند. حالا جواب سران فتنه چه بوده است؟
گفت: ظاهرا به آنها گفته اند؛ باید به شجاعت همسران خود افتخار کنید! و یکی از خانم ها در پاسخ سران فتنه گفته است؛ چرا شما به زندان نمی روید که همسرانتان به شما افتخار کنند؟!
گفتم: یارو رفته بود دندانپزشکی و به دکتر گفت؛ من خیلی عجله دارم، لطفا از آمپول بی حسی استفاده نکنید. دندانپزشک گفت؛ جداً که شجاعت شما قابل تقدیر است. حالا بفرمائید کدام دندانتان را باید بکشم؟ و یارو شاگردش را صدا کرد و گفت غلومی بشین آقای دکتر دندونتو بکشه و بریم که خیلی کار داریم!
گفت: دبیرکل سابق حزب مشارکت با انتشار یک نامه سرگشاده به آیت الله سیداحمد خاتمی علیه وی دست به ناسزاگویی و فحاشی زده است.
گفتم: این فتنه گران همه چیز را وارونه کرده اند، دکارت می گفت «من فکر می کنم، پس هستم» فتنه گران می گویند «ما فحش می دهیم، پس هستیم»!
گفت: اتفاقاً ناسزاگویی آنها به امام جمعه موقت تهران برای این است که گفته بود، فتنه ناکام مانده و فتنه گران مرده اند!
گفتم: یعنی حزب مشارکت می خواهد بگوید هنوز نمرده است؟ منظور آیت الله خاتمی هم نفس کشیدن فتنه گران نبود، منظورش این بود که دچار مرگ سیاسی شده اند.
گفت: چه عرض کنم؟! اگر دچار مرگ سیاسی نشده بودند که به جای حرف حساب، زبان به فحش و ناسزا نمی گشودند؟!
گفتم: شیادی زیر پتو دراز کشیده و همکارش برای گدایی از رهگذران می گفت ؛ این رفیق ما مرده و پول کفن و دفن ندارم. ناگهان یکی از رهگذران پتو را کنار زد و دید یارو یواشکی دارد نخود و کشمش می خورد. با عصبانیت به شیاد دیگر گفت؛ این که نمرده! و یارو جواب داد؛ یعنی می خواستی آنقدر بمیرد که حتی نتواند یک مشت نخود و کشمش هم بخورد؟!
گفت: می دونی که دولت هلند چقدر برای ایران شاخ و شونه کشیده و می کشه؟!
گفتم: بودجه کلانی به اپوزیسیون ایران اختصاص داده، چند تا فیلم ضد اسلامی ساخته و پخش کرده، کاریکاتورهای موهن سفارش داده و منتشر کرده و...
گفت: الیزابت چنی، دختر دیک چنی معاون وقت بوش در هلند یک مرکز آموزش خرابکاری برای عوامل ضد انقلاب دایر کرده و...
گفتم: یعنی می خواد بگه که اگه پاش بیفته خیلی برای مقابله با ایران آمادگی داره!
گفت: ولی دیروز در مراسم یادبود پایان جنگ جهانی دوم که با حضور ملکه هلند و فرماندهان ارتش این کشور و کارکنان دولت هلند برپا شده بود ناگهان صدای نعره یک آدم معترض بلند شد و همه از جمله ملکه و فرماندهان ارتش فرار کردند و 50 نفر هم زیر دست و پا زخمی شدند.
گفتم: یارو قمپز در می کرد و می گفت؛ توی جنگل یک شیر دنبالم کرد. من بدو و شیر بدو، بالاخره پای شیر لیز خورد و پخش زمین شد. پرسیدند؛ یعنی تو اصلا نترسیدی؟ و یارو گفت؛ پس فکر می کنی چرا پای شیر لیز خورد؟!
گفت: چند تن از مدیران ارشد رادیو تلویزیون فارسی زبان آمریکا VOA به اتفاق یکی از رهبران حزب صهیونیستی بهائیت به اسرائیل رفتند.
گفتم: خب! به ما چه ربطی داره؟
گفت: وزارت خارجه رژیم صهیونیستی اعلام کرده که این عده برای تبادل نظر درباره چگونگی برخورد رسانه ای با جمهوری اسلامی ایران و حمایت از سران فتنه به اسرائیل رفته اند.
گفتم: مگر تا حالا چه غلطی کرده اند که قرار است از حالا به بعد بکنند.
گفت: چه عرض کنم، حیوونکی ها بعد از دریافت ضربه سنگین و خردکننده اخیر بدجوری مغزشون تکون خورده و خیالاتی شده اند.
گفتم: شخصی که با کامیون تصادف کرده و لت و پار شده بود از پزشکش پرسید؛ وقتی خوب شدم می تونم کتاب بخونم؟ پزشک گفت؛ البته که می تونی، چطور مگه؟ و یارو با خوشحالی جواب داد؛ آخه قبل از تصادف سواد نداشتم!!
گفت: مجله آمریکایی تایم طی یک نظرسنجی از خوانندگان مجله اعلام کرد که موسوی از میان 200نفر، رتبه 190را به دست آورده است و نتیجه این نظرسنجی را روی سایت خود قرار داده و منتشر کرد اما چند ساعت بعد اعلام کرد، در آخرین لحظات معلوم شد که موسوی اول شده است!
گفتم: مگر ممکن است که در فاصله چند ساعت شخصی که نفر 190بوده به نفر اول ارتقاء پیدا کند؟!
گفت: اتفاقا برخی از رسانه های آمریکایی هم از این تقلب شگفت زده شده و نوشته اند مجله تایم برای حمایت از مخالفان جمهوری اسلامی ایران به حیثیت رسانه های آمریکایی لطمه شدیدی زده است.
گفتم: حالا معلوم می شود که ادعای تقلب 11میلیونی را هم سازمان «سیا» به سران فتنه دیکته کرده بود.
گفت: چه عرض کنم؟! یکی از سران فتنه گفته بود، ادعای تقلب آبروی ما را برد و به اطرافیانش هشدار داده بود نباید گول خارجی ها را می خوردیم!
گفتم: یارو برای این که شتر از نفس افتاده خود را وادار به دویدن کند، زیر دم حیوان آتش روشن کرد و بعد از این که شتر بر اثر دویدن زیاد و قبل از رسیدن به مقصد از پای درآمده و جان داد، یارو با پشیمانی گفت؛ بر شیطان لعنت که گولم زد! شیطان به او گفت؛ فلان فلان شده چرا مرا لعنت می کنی؟ من این حقه را تازه از تو یاد گرفته ام!
گفت: تعدادی از ضد انقلابیون فراری و حامیان موسوی و کروبی و خاتمی از شورای امنیت سازمان ملل خواسته اند مانع فعالیت هسته ای ایران شود.
گفتم: 8 سال است که شورای امنیت سازمان ملل با مدیریت آمریکا و اسرائیل برای توقف فعالیت هسته ای ایران خودش را به در و دیوار می زند و تا حالا نتوانسته ایران را از حق قانونی خود محروم کند.
گفت: این عده در نامه خود نوشته اند، ما مردم ایران!! انرژی هسته ای نمی خواهیم!
گفتم: مردم ایران که بارها اعلام کرده اند انرژی هسته ای حق مسلم آنهاست و حاضر نیستند از این حق مسلم خود کوتاه بیایند.
گفت: چه عرض کنم؟! معلوم نیست چرا این چندتا ضد انقلاب فراری اصرار دارند خودشان را جزء مردم ایران بدانند؟!
گفتم: کشیشی هنگام موعظه دانش آموزان گفت؛ باید همه با هم مهربان باشیم و به یکدیگر کمک کنیم، چون همه ما از نسل آدم و حوا و برادر و خواهر یکدیگر هستیم. دانش آموزی که پدرش از طرفداران نظریه داروین بود گفت؛ ولی پدر مقدس! پدر من می گوید که ما از نسل میمون هستیم و کشیش با خونسردی گفت؛ ببین پسرجان! مسائل خانوادگی شما به ما ربطی نداره!!
گفت: رسانه های آمریکایی اوباما را به خاطر شکست فتنه 88 به باد حمله و تمسخر گرفته اند.
گفتم: حیوونکی اوباما چه تقصیری دارد! این بدبختی و فلاکت را صهیونیست ها توی کاسه او گذاشته بودند! که الان خودشان هم مورد انتقاد روزنامه های اسرائیلی قرار دارند.
گفت: یکی از روزنامه های آمریکایی خطاب به اوباما و نتانیاهو و گوردن براون، نوشته است با وجود در اختیار داشتن سازمان های «سیا» و «موساد» و «MI6» چرا از افراد بی عرضه ای مثل موسوی و کروبی و خاتمی استفاده کرده اند؟!
گفتم: شخصی یک بنز و یک ژیان خریده بود. به او گفتند؛ وقتی بنز داری دیگه ژیان به چه دردت می خوره؟ و یارو در پاسخ گفت؛ بنگاهی پول خرد نداشت به جاش این ژیان رو داد! درسته که نمیشه باهاش مسافرت کرد اما بالاخره تا سر کوچه که میشه باهاش رفت!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: کاشف به عمل آمده که جعفر پناهی، کارگردان بدنام در حال ساخت چند فیلم از صحنه های تجاوز جنسی در منزل شخصی خودش بوده که دستگیر شده است.
گفت: این فیلم ها را برای چی می ساخته؟!
گفتم: برای فرستادن به آمریکا و اسرائیل و تبلیغات سوء علیه ایران.
گفت: بدبخت های فلک زده برای مخالفت با جمهوری اسلامی دست به چه کارهایی که نمی زنند؟!
گفتم: همین یارو گفته بود من عاشق آمریکا هستم و حاضرم قلبم را برای آن هدیه کنم.
گفت: ولی ظاهراً آدرس دقیق قلب خود را نداشته که...
گفتم: یارو به نامزدش نوشت؛ عزیزم! مطمئن باش اگر مغز داشتم و دچار مرگ مغزی می شدم، حتماً قلبم رو به تو اهداء می کردم!
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: برخی از دست اندرکاران فتنه شکست خورده گفته اند از این پس باید با مردم رابطه خوبی داشته باشیم.
گفت: یعنی قرار است دیگر به مردم دروغ نگویند، با آمریکا و اسرائیل و انگلیس علیه مردم همدست نشوند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟!
گفت: یعنی قرار است دیگر با منافقین و بهائیان و سلطنت طلب ها و سایر گروه های تروریست ائتلاف نکنند؟!
گفتم: نه بابا! کجای کاری؟! باز هم به گونه ای بر وفاداری خود به مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس و اصرار بر ائتلاف با گروه های ضد انقلاب تاکید کرده اند.
گفت: پس چگونه می توان به قول آنها اعتماد کرد؟!
گفتم: یارو از خواب که بلند شد گفت؛ زنده باد خودم که از صبح تا حالا برخلاف روزهای قبل، نه دروغ گفته ام، نه حرف بد زده ام، نه مال مردم خورده ام، نه چاقوکشی کرده ام و... مادرش گفت؛ مرد حسابی! از دیشب تا حالا که خواب بودی، از رختخواب بیا بیرون تا معلوم بشه چیکاره ای!
گفت: خبرهای موثق حاکی از آن است که یکی از سران فتنه قصد دارد اعلام توبه کند.
گفتم: خب! پس چرا توبه خود را اعلام نمی کند؟
گفت: یکی دیگر از سران فتنه به او گفته است اگر هم دستهایت را بالا ببری و توبه کنی، باز هم به خاطر اقداماتی که علیه نظام انجام داده ای محاکمه خواهی شد.
گفتم: حرف حساب زده! دیگه چی؟!
گفت: به او گفته اند عجله نکن! شاید تحریم های آمریکا نظام را با مشکل روبرو کند!
گفتم: اولا که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، ثانیا در صورت تحریم باز هم مردم به خاطر همکاری آشکار سران فتنه با آمریکا و اسرائیل، آنها را در تحریم مقصر و مستحق مجازات می دانند.
گفت: اتفاقا او هم همین جواب را داده ولی به او گفته اند توبه کردن تو اوضاع همه را خیلی بدتر از این که هست می کند!
گفتم: مگر برای سران فتنه شرایط بدتر از این هم قابل تصور است. یارو افتاده بود توی چاه و سر و دست و پایش شکسته و ضربه مغزی شده بود پرسیدند حالت چطوره؟ گفت شانس آوردم که این چاه ته نداشت!! به او گفتند ؛ مرد حسابی ! اگر ته نداشت که به این حال و روز نمی افتادی؟!
گفت: یک مرکز تحقیقات اینترنتی در آلمان اعلام کرده است شبکه های «فیس بوک» و «توئیتر» که آمریکا برای ارتباط آسان آشوبگران در ایران برپا کرده بود نتیجه معکوس داده است.
گفتم: چطور مگر؟!
گفت: در گزارش این مرکز تحقیقاتی آمده است که مراکز اطلاعاتی ایران از طریق شبکه های مورد اشاره، آشوبگران را شناسایی و دستگیر کرده اند.
گفتم: یارو از برنج بدش می آمد برایش دلمه بادمجون آوردند. وقتی با چنگال بادمجون رو باز کرد و برنج رو درون آن دید، به صاحبخونه گفت؛ ای کلک! فکر کردی اگر پالتو تنش کنی نمی شناسمش؟!
گفت: یکی از سران فتنه به دوستانش گفته است اگر می دانستم ماجرا چند ماه طول می کشد و به هیچ جا نمی رسیم همان روزهای اول خودم را کنار می کشیدم!
گفتم: همه شتردزدها هم، اول از تخم مرغ دزدی شروع کرده اند!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: از یارو پرسیدند چی شد که معتاد شدی؟ گفت؛
با بر و بچه ها قرار گذاشتیم روزهای تعطیل، تفریحی بکشیم.
ولی از شانس بد، خوردیم به تعطیلات نوروز و...
گفت: یکی از متهمین فراری آشوب ها پیغام فرستاده و برای معرفی خود به مراکز مربوطه چند شرط گذاشته است.
گفتم: به حق چیزهای نشنیده از کی تا حالا و در کجای دنیا مجرمان فراری برای معرفی خود شرط می گذارند؟! حالا شرایطش چیست؟
گفت: پیغام فرستاده که وزارت اطلاعات و سپاه نباید از من بازجویی کنند! و محل بازداشتم را هم خودم انتخاب می کنم!
گفتم: خب! دیگه چی؟!
گفت: ایشان فرموده اند قاضی رسیدگی کننده به پرونده هم باید با انتخاب خودم باشد.
گفتم: مادری از بچه اش پرسید؛ چرا اینقدر اصرار داری که دارویت را از دست مادربزرگ بخوری؟ و بچه زبل! گفت؛ آخه دست مادربزرگ می لرزه و داروی تلخ از قاشق روی زمین می ریزه!
Design By : Pichak |