امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب
کاج بوق چمن! گفت: گروه های ضدانقلاب و فراری که در ائتلاف سران فتنه شرکت کرده بودند، در سایت های خود آشکارا به موسوی و خاتمی و کروبی فحاشی می کنند. عینک نویسنده تریلی شجاعت! حساب طوطی ریا کیوی ! کاندیدا آواز مداد آواز مداد این چون اون! اسکناس گفت: رسانه های آمریکایی و اسرائیلی کم کم دارند اعتراف می کنند که گروه های ضد انقلاب به دستور آنها وارد ماجرای فتنه شده بودند. دیوانه گوش چرت جهنم
گفت: چه خبر؟!
گفتم: برخی از رسانه های آمریکایی اوباما را به خاطر ناکامی در اجلاس واشنگتن به شدت مورد حمله قرار داده اند.
گفت: حیوونکی اوباما... آخه چرا؟!
گفتم: این رسانه ها نوشته اند اوباما اجلاس واشنگتن را برای جلب همکاری کشورها علیه ایران تشکیل داده بود ولی نتیجه معکوس شد.
گفت: ولی سخنگوی کاخ سفید می گوید این اجلاس چندان هم بی فایده نبوده است!
گفتم: یارو رفته بود بالای درخت کاج، پرسیدند آنجا چه می کنی؟ جواب داد، آمده ام توت خشکه بخورم. گفتند؛ ولی این که درخت کاج است و یارو گفت؛ می دونم، توت خشکه رو توی جیبم ریختم، اومدم اینجا بخورم!
گفت: روزنامه آمریکایی واشنگتن تایمز با اظهار تاسف از شکست فتنه 88 به دولت آمریکا توصیه کرده است که راه مقابله با ایران باز هم از کمک به اپوزیسیون می گذرد.
گفتم: از نظر جمهوری اسلامی ایران هم بهترین راه برای شناسایی و غربال عوامل بیگانه همین است.
گفت: واشنگتن تایمز می نویسد اپوزیسیون ایران دچار بیماری فلج شده است و آمریکا باید به آنها دلار سبز تزریق کرده و چراغ سبز نشان بدهد تا دوباره جان بگیرند.
گفتم: هنوز پول های قبلی از گلوی این حیوونکی ها پائین نرفته.
گفت: واشنگتن تایمز نوشته که باید به اپوزیسیون آموزش داده شود که از شعار «آزادی» استفاده کند!
گفتم: یارو سکه دوزاری قورت داده بود، یکسره بوق آزاد می زد!
گفتم: چرا؟! چه زود ماه عسلشون تموم شد!
گفت: می گویند فکر نمی کردیم ماجرا به اینجا بکشد و با این بدبختی و فلاکت روبرو شویم.
گفتم: چشمشون کور و دنده شون نرم، از این گذشته، باید به سرویس های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل و انگلیس فحش بدهند که وادارشون کردند وارد این ماجرا بشوند.
گفت: اتفاقاً یکی از این سایت های ضد انقلاب نوشته که انگار آمریکایی ها با اپوزیسیون لج کرده و می خواستند جواب بی عرضگی های اپوزیسیون رو بدهند!!
گفتم: خیلی بیراه نگفته؛ میگن چوپونی با گاو و گوسفنداش لج کرده بود، اونا رو برای چرا برد توی زمین چمن مصنوعی!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: سران فتنه بعد از ناکامی و شکست بدجوری به جان هم افتاده اند و علیه یکدیگر حرف می زنند.
گفت: هرکدام ادعای تقلب و پیروی از فرمول مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس را به گردن دیگری می اندازند.
گفتم: ولی اسناد موجود نشان می دهد که سران فتنه بدون استثناء وابسته بوده و نقش ستون پنجم دشمن را برعهده داشته اند.
گفت: یکی از آنها با عصبانیت به دیگری گفته است؛ وقتی می گفتیم ادعای تقلب را کسی باور نمی کند، اصرار داشتی که این ادعا مطرح شود و حالا که قضیه بیخ پیدا کرده دیگران را ملامت می کنی؟!
گفتم: یارو عینک دودی زده بود، پسرش را در خیابان دید و محکم زد بیخ گوشش و پرسید؛ این وقت شب توی خیابون چه می کنی؟ پسر گفت؛ بابا جون! عینک دودی رو بردار. الان وسط روزه. و پدرش بعد از برداشتن عینک دوباره توی گوش او زد و گفت؛ پدر سوخته! دیشب تا حالا توی خیابون چیکار می کردی؟!
گفت: بعد از فروپاشی و سقوط پی درپی دولت های رنگی مقامات آمریکایی بد جوری به تته پته افتاده اند.
گفتم: حیوونکی ها هر روز با یک بدبختی جدید روبرو می شوند و گروه ها و جریانات وطن فروش وابسته به خود را در نقاط مختلف دنیا از دست می دهند.
گفت: از اظهارات سران و عوامل فتنه 88 معلوم می شود که آنها نیز خودشان را در بدبختی های آمریکا و متحدانش سهیم می دانند.
گفتم: وقتی زلفشان را به زلف سازمان های جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس گره می زنند، باید هم از بدبختی ها و ناکامی های آنها احساس حقارت کنند.
گفت: برخی از عوامل اصلی فتنه با وجود اسناد غیرقابل انکار از وابستگی خود به بیگانگان ادعا می کنند که به آنها وابسته نبوده و هیچ کمکی از آنان دریافت نکرده اند.
گفتم: شخصی از دوستش پرسید؛ برادرت در فلان شهر چگونه امرار معاش می کند؟ جواب داد؛ از راه نویسندگی پول درمی آورد. دوستش گفت؛ ولی او که آدم کم سوادی بود، حالا چی می نویسد؟ و یارو گفت؛ اول هر ماه به پدرم نامه می نویسد که برایش پول بفرستد!
گفت: مثلث آمریکا و انگلیس و اسرائیل بد جوری توی هچل افتاده اند. به دریا می روند، خشک می شود.
گفتم: یارو درباره بدبختی خودش می گفت؛ اگر از آسمان مروارید ببارد، یکی از آنها در دامن من نمی افتد ولی اگر یک کبوتر از بالای استادیوم صدهزار نفری فضله بیندازد، مستقیم روی ملاج من فرود می آید!
گفت: حیوونکی ها می خواستند در ایران کودتای مخملی راه بیندازند، توی پوزشون خورد و هنوز از شوک این شکست بیرون نیامده بودند که دولت رنگی اوکراین که با هزار زحمت راه انداخته بودند سقوط کرد و سه روز قبل هم دولت رنگی قرقیزستان فرو پاشید.
گفتم: زمانه بد جوری علیه آمریکا و اسرائیل و انگلیس و سران فتنه که دنباله آنها هستند، دنده عقب گرفته است.
گفت: اما به روی خودشان هم نمی آورند و هنوز هم ادعا می کنند چیزی نشده!
گفتم: از شخصی پرسیدند؛ ماجرای تصادف پدرت چی بود؟ جواب داد؛ چیز مهمی نبود، انگشت دست راستش رفته بود زیر چرخ های تریلی. به او گفتند؛ اینکه چیزی نیست، پس چرا مرد؟! و یارو گفت؛ آخه موقع تصادف، انگشتش توی دهنش بود!!
گفت: چند تن از ضد انقلابیون فراری ساکن هلند با حمایت پلیس این کشور از نرده های سفارت جمهوری اسلامی ایران در لاهه بالا رفته بودند!
گفتم: اینهمه شجاعت را از کجا آورده بودند؟! این موش مرده های فراری عجب دل و جگری دارند!
گفت: تعدادی از گروه های ضد انقلاب هم به این اقدام آنها اعتراض کرده و آنها را «آدم های عوضی» نامیده اند.
گفتم: ولی سایت بالاترین وابسته به منوشه امیر از اقدام آنها حمایت کرده و خطاب به گروه های ضد انقلابی که به این عده اعتراض کرده بودند گفته است؛ عوضی خودتان هستید!
گفت: حالا خود آن چند نفری که از نرده های سفارت بالا رفته بودند چه نظری دارند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی که نوکرش را برای کاری فرستاده بود، بعد از بازگشت نوکرش از ماموریت برای اطلاع از نتیجه پرسید؛ آهای! پسر! بیا ببینم، شیری یا روباه؟ و نوکر با لب و لوچه آویزان گفت؛ ارباب جون! مگه «خر» چه عیبی داره؟!
گفت: بعضی از اطرافیان کروبی می گویند موسوی و خاتمی سر کروبی را کلاه گذاشته و او را هم مثل خودشان بی آبرو کرده اند.
گفتم: مگر کروبی از خودش اراده ای نداشت که آلت دست موسوی و خاتمی و سرویس های موساد و سیا قرار گرفت؟
گفت: چه عرض کنم؟! می گویند موسوی و خاتمی از کم هوشی کروبی استفاده کرده اند.
گفتم: از شخصی پرسیدند چرا تریاکی شدی؟ جواب داد امان از رفیق بد و البته، ذغال خوب هم بی تأثیر نبود.
گفت: همین اطرافیان می گویند، موسوی و خاتمی بخشی از مأموریت خود را که فحاشی های چارواداری بود به کروبی واگذار کردند و...
گفتم: شخصی از فرزندش پرسید اگر 8 تا سیب به تو بدهم و بگویم نصف آن را به برادرت بدهی، چند تا سیب به او خواهی داد؟ پسرش گفت؛ 2 تا، پدر گفت؛ معلومه که حساب سرت نمیشه! و پسرش جواب داد؛ نه! حساب داداشم ضعیفه!
گفت: سایت «سحام نیوز» وابسته به کروبی نسبت به اعترافات «محمد داوری» سردبیر این سایت هشدار داد!
گفتم: مگر سردبیر سایت به چیزی اعتراف کرده است؟!
گفت: نه! سردبیر سایت کروبی از چند ماه قبل بازداشت شده و حالا کروبی دارد پیشاپیش هشدار می دهد که اعترافات او فاقد ارزش است!
گفتم: این حرف های کروبی از اعترافات احتمالی دبیر سایت او بااهمیت تر است و نشان می دهد خودشان می دانند چه جنایات و خیانت هایی کرده اند و از حالا دچار وحشت شده اند که مبادا همدست آنها پته وطن فروشی های کروبی را روی آب بریزد.
گفت: چه عرض کنم؟! اگر حسابشان پاک بود که از محاسبه باک نداشتند.
گفتم: شخصی به کلانتری مراجعه کرد و گفت طوطی بنده گم شده. افسر نگهبان گفت؛ پیدا کردن طوطی که وظیفه ما نیست و یارو گفت؛ آره! می دونم! فقط خواستم بگم اگر پیدا شد و درباره قتل و دزدی و اینجور چیزها حرفی زد، مسئولیتش با خودش است چون بنده از اول هم با این طوطی اختلاف نظر داشتم!!
گفت: رادیو فردا- وابسته به سازمان سیا- اعلام کرد یک عضو سپاه پاسداران که به آمریکا پناهنده شده است اطلاعات سری فراوانی را درباره جمهوری اسلامی ایران فاش کرده است!
گفتم: مثلا چه اطلاعاتی؟!
گفت: مثلا ادعا کرده دستور بمب گذاری در هواپیمای آمریکایی پان امریکن را که بر فراز لاکربی منفجر شد، هاشمی رفسنجانی صادر کرده بود!
گفتم: انفجار این هواپیما که کار لیبی بود و به آن اعتراف هم کرد و ماموران بمب گذار خود را هم به آمریکا تحویل داد!
گفت: عجب اطلاعاتی!
گفتم: خب! حالا، اسم او چیست؟
گفت: رادیو فردا می گوید که سازمان سیا نام او را اعلام نکرده اما این عضو سابق سپاه اطلاعات سری خود را در کتابی تحت عنوان «زمانی برای خیانت» منتشر کرده است.
گفتم: پس از کتاب او می توان فهمید که نام او چیست؟
گفت: رادیو فردا می گوید، کتاب او هم با نام مستعار منتشر شده است!
گفتم: از یک صهیونیست آمریکایی خواستند که به فلان مؤسسه خیریه کمک کند و او هم یک چک 10 میلیون دلاری کشید و هدیه کرد. مسئولان خیریه که از خسیس بودن او باخبر بودند از تعجب شاخ درآوردند ولی هنگامی که برای نقد کردن چک به بانک مراجعه کردند، دیدند چک امضاء ندارد. با عصبانیت به او گفتند؛ مردک خسیس بی پدر و مادر، چرا چک را امضا نکرده ای؟ و یارو جواب داد؛ آخه نمی خواستم ریا بشود!!
گفت: سفر نامزد «ندا آقاسلطان» به اسرائیل و ملاقاتش با شیمون پرز، بدجوری باعث آبروریزی کسانی شده که او را کشته و جمهوری اسلامی را متهم کرده بودند.
گفتم: برخی از گروه های ضدانقلاب که متوجه این آبروریزی شده اند، سفر او را به اسرائیل بی موقع! دانسته اند!
گفت: سایت وزارت خارجه اسرائیل هم گوش آنها را پیچانده و گوشزد کرده که مگر خودتان با ما در آمریکا و کشورهای اروپایی همکاری نکرده اید؟! و خطاب به آنها نوشته چرا پول گرفتن ازما در تل آویو را ناپسند می دانید ولی پول گرفتن در آمریکا و انگلیس را ناپسند نمی دانید؟!
گفتم: ولی حرفی از پول گرفتن در میان نبود که وزارت خارجه اسرائیل به آن اشاره می کند؟!
گفت: حیوونکی اسرائیلی ها بدون آن که متوجه باشند قضیه را لو داده و اعتراف کرده اند که برای قتل ندا آقاسلطان به ضدانقلابیون حامی سران فتنه پول داده اند.
گفتم: عجب هوشی دارند این صهیونیست ها و نوکرهاشون؟! یارو از دوستش پرسید؛ این چه میوه ای است که زرده، شیرینه، درازه، موزه؟ و دوستش گفت؛ بیشتر راهنمایی کن! اما حدس می زنم کیوی باشه؟!
گفت: دبیرکل یکی از گروههای مدعی اصلاحات که در فتنه 88، نقش ستون پنجم دشمنان بیرونی را برعهده داشت اعلام کرده است که «احتمالا در انتخابات آینده کاندیدا معرفی نمی کنیم»!
گفتم: مگر قانون اساسی و قوانین انتخابات تغییر کرده است که عوامل رسوا و شناخته شده آمریکا و اسرائیل و انگلیس هم انتظار دارند در انتخابات کاندیدا شوند؟!
گفت: چه عرض کنم؟ یارو را توی ده راه نمی دادند، سراغ خانه کدخدا را می گرفت؟!
گفتم: یک باشگاه ورزشی برای استخدام یک قهرمان کشتی باسواد، خوش سابقه و قدرتمند آگهی داده بود. روزی یک شیره ای بی سواد که سابقه دزدی و قمه کشی داشت به باشگاه مراجعه کرد، نگهبان باشگاه پرسید برای چه آمده ای؟ جواب داد در ارتباط با آن آگهی مراجعه کرده ام! نگهبان نگاهی به او انداخت و گفت؛ شیره ای که هستی، سواد مواد هم که نداری، سوءسابقه هم که داری؟ و یارو گفت؛ آمده ام بگویم که مبادا یک وقتی روی من حساب کنید!
گفت: شیرین عبادی در مصاحبه با روزنامه فرانسوی فیگارو گفته است کشورهای غربی باید برخورد شدیدتری با ایران داشته باشند!
گفتم: این پیرزن مفلوک در جوانی هم خود را جان نثار شاه دانسته و از قتل عام مردم انقلابی توسط رژیم آمریکایی شاه حمایت کرده بود.
گفت: «الهه هیکس» مامور شناخته شده موساد اعتراف کرده بود که منافقین شیرین عبادی را برای دریافت جایزه صلح نوبل به وی معرفی کرده و او نیز عبادی را با اطمینان به کمیته صهیونیستی صلح نوبل پیشنهاد کرده است و بیت العدل حزب صهیونیستی بهائیت هم از او قدردانی کرده بود.
گفتم: همین پیرزنی که پایش لب گور است، گفته است؛ من از خارجی ها پول می گیرم، اما وابسته نیستم!!
گفت: حالا خوبه که با توجه به وقار و ایمان و متانت و شجاعت و میهن دوستی زنان ایران هیچکس باور نمی کنه این پیرزن ایرانی باشه.
گفتم: خانمی به شوهرش گفت چرا هر وقت من آواز می خونم، تو میری لب پنجره؟! و شوهرش گفت؛ برای این که مبادا همسایه ها خیال کنند من دارم آواز می خونم و آبروم پیش در و همسایه بریزه!!
گفت: مگه سران فتنه و سرویس های اطلاعاتی بیگانه نمی گفتند که امسال چهارشنبه سوری چنین و چنان خواهیم کرد؟!
گفتم: از سر و صداشون گوش فلک کر شده بود.
گفت: ولی چهارشنبه سوری امسال اولاً ؛ ترقه و نارنجک و فشفشه از سال قبل خیلی کمتر بود و ثانیاً؛ مردم به اراذل و اوباش اجاره ای اجازه نفس کشیدن ندادند.
گفتم: منوشه امیر اسرائیلی و سایت سازمان سیا و بی بی سی رو بگو که رجز می خواندند و می گفتند؛ امسال چهارشنبه سوری سبز برپا می شود؟!
گفت: حیوونکی ها چقدر پشت سر هم به جای این که تیشه بزنند، روی «اره» می نشینند! و راه پس و پیش پیدا نمی کنند.
گفتم: شاگرد نجاری به اوستاش گفت؛ اوستا! این خیار چیه که پشت گوشت گذاشتی؟ اوستا دستی به خیار زد و با وحشت گفت؛ پس اون چیزی که چند دقیقه پیش بهش نمک زدم و خوردم مداد بود؟!
گفت: شیرین عبادی در مصاحبه با روزنامه فرانسوی فیگارو گفته است کشورهای غربی باید برخورد شدیدتری با ایران داشته باشند!
گفتم: این پیرزن مفلوک در جوانی هم خود را جان نثار شاه دانسته و از قتل عام مردم انقلابی توسط رژیم آمریکایی شاه حمایت کرده بود.
گفت: «الهه هیکس» مامور شناخته شده موساد اعتراف کرده بود که منافقین شیرین عبادی را برای دریافت جایزه صلح نوبل به وی معرفی کرده و او نیز عبادی را با اطمینان به کمیته صهیونیستی صلح نوبل پیشنهاد کرده است و بیت العدل حزب صهیونیستی بهائیت هم از او قدردانی کرده بود.
گفتم: همین پیرزنی که پایش لب گور است، گفته است؛ من از خارجی ها پول می گیرم، اما وابسته نیستم!!
گفت: حالا خوبه که با توجه به وقار و ایمان و متانت و شجاعت و میهن دوستی زنان ایران هیچکس باور نمی کنه این پیرزن ایرانی باشه.
گفتم: خانمی به شوهرش گفت چرا هر وقت من آواز می خونم، تو میری لب پنجره؟! و شوهرش گفت؛ برای این که مبادا همسایه ها خیال کنند من دارم آواز می خونم و آبروم پیش در و همسایه بریزه!!
گفت: مگه سران فتنه و سرویس های اطلاعاتی بیگانه نمی گفتند که امسال چهارشنبه سوری چنین و چنان خواهیم کرد؟!
گفتم: از سر و صداشون گوش فلک کر شده بود.
گفت: ولی چهارشنبه سوری امسال اولاً ؛ ترقه و نارنجک و فشفشه از سال قبل خیلی کمتر بود و ثانیاً؛ مردم به اراذل و اوباش اجاره ای اجازه نفس کشیدن ندادند.
گفتم: منوشه امیر اسرائیلی و سایت سازمان سیا و بی بی سی رو بگو که رجز می خواندند و می گفتند؛ امسال چهارشنبه سوری سبز برپا می شود؟!
گفت: حیوونکی ها چقدر پشت سر هم به جای این که تیشه بزنند، روی «اره» می نشینند! و راه پس و پیش پیدا نمی کنند.
گفتم: شاگرد نجاری به اوستاش گفت؛ اوستا! این خیار چیه که پشت گوشت گذاشتی؟ اوستا دستی به خیار زد و با وحشت گفت؛ پس اون چیزی که چند دقیقه پیش بهش نمک زدم و خوردم مداد بود؟!
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: بیوه شاه از موسوی و کروبی قدردانی کرده و گفته است در جریانات اخیر به شدت از آنها حمایت می کردم.
گفت: این که خبر تازه ای نیست! سلطنت طلب ها از همان آغاز فتنه حامی موسوی و کروبی و خاتمی بودند و آقا رضا ربع پهلوی هم بارها از این سه نفر تقدیر و تجلیل کرده بود.
گفتم: وقتی این سه نفر دقیقاً همان مواضع و عملکردی که آمریکا و اسرائیل به آنها دیکته کرده اند را دنبال می کنند، خب! معلومه که باید مورد تشویق و حمایت بیوه شاه قرار بگیرند.
گفت: چه عرض کنم؟! حمایت آمریکا از رژیم دیکتاتوری شاه هم به علت همین سرسپردگی ها بود.
گفتم: از شخصی پرسیدند؛ چینی ها به دوقلو چی میگن؟! جواب داد؛ «این چون اون، اون چون این»!
گفتم: دیگه چی؟!
گفت: برخی از سایت های وابسته به گروه های ضد انقلاب ضمن اعتراف به مزدوری برای سرویس های اطلاعاتی غرب، اعلام کرده اند که برای فرار از بدبختی ناشی از پناهندگی با سران فتنه همراه شده بودند.
گفتم: چرچیل با یک تاکسی برای سخنرانی به شبکه بی بی سی رفت و به راننده تاکسی گفت نیم ساعت صبر کن تا برگردم. راننده که چرچیل را نمی شناخت گفت؛ می خواهم بروم خانه و به نطق چرچیل گوش کنم و چرچیل که از علاقه راننده تاکسی به خودش خیلی خوشش آمده بود یک اسکناس ده پوندی به وی داد. راننده با دیدن اسکناس گفت؛ گور پدر چرچیل! تا صبح هم که شده منتظرت می مانم!
گفت: یکی از نمایندگان مجلس شکایت خود از موسوی را پس گرفته است.
گفتم: چرا؟!
گفت: این نماینده مجلس می گوید چون معلوم شده که موسوی مشاعرش را از دست داده است شکایتم را از او پس گرفته ام.
گفتم: اگر موسوی مشاعرش را از دست داده، چرا همه عملکرد و مواضعش دقیقاً علیه انقلاب وامام و به نفع آمریکا و اسرائیل و انگلیس است، اگر دیوانه است چرا یک بار به نفع اسلام و انقلاب و علیه سیا و موساد موضع نمی گیرد؟!
گفت: چه عرض کنم؟! امان از سادگی برخی دوستان!
گفتم: شخصی کیسه ای گندم برای آرد کردن به آسیاب برده بود و تا نوبتش برسد، گندم کیسه دیگران را مشت مشت روی کیسه گندم خودش می ریخت. آسیابان فریاد زد؛ آهای! عمو! چه می کنی؟ و یارو گفت؛ مگر نمی دانی که من دیوانه ام؟! آسیابان گفت؛ اگر دیوانه ای چرا حتی یک بار هم گندم کیسه خودت را روی کیسه دیگران نمی ریزی؟!
گفت: یک روزنامه انگلیسی با اشاره به راهپیمایی بی نظیر 22 بهمن نوشته است مردم ایران در این روز، نفرت خود از موسوی و خاتمی و کروبی را به نمایش گذاشتند.
گفتم: درباره آمریکا و اسرائیل و انگلیس چیزی ننوشته است؟!
گفت: اتفاقاً همین روزنامه نوشته است که سران فتنه علاوه بر انزوای خود از صحنه سیاسی کشورشان، باعث نفرت مردم ایران از انگلیس و آمریکا نیز شده اند.
گفتم: دیگه چی؟!
گفت: نوشته که رهبران اپوزیسیون در ایران قصد داشتند اشتباهات خود را با اشتباهات دیگر جبران کنند.
گفتم: شخصی با گوش سوخته و جزغاله شده به دکتر مراجعه کرد. دکتر پرسید؛ چی شده؟ یارو گفت؛ داشتم شلوارم رو اطو می کردم که تلفن زنگ زد و اشتباهی به جای گوشی تلفن، اطو را به گوشم چسبوندم. دکتر با تعجب پرسید؛ گوش دیگرت چرا سوخته؟ و یارو گفت؛ خب! آقای دکتر باید به اورژانس زنگ می زدم که آمبولانس بفرستد!!
گفت: پایگاه خبری رژیم صهیونیستی «دبکا فایل» اعتراف کرده که شکار زنده عبدالمالک ریگی در آسمان ایران نشانه قدرت اطلاعاتی غیرقابل تصور جمهوری اسلامی است.
گفتم: خب! دیگه چی؟
گفت: همین پایگاه خبری نوشته عبدالمالک ریگی در هواپیما به خواب عمیقی فرو رفته بود که جنگنده های ایرانی آن را مجبور به فرود کردند.
گفتم: دیگه چی؟!
گفت: نوشته که اقدام ایران فقط چرت ریگی را پاره نکرده بلکه همه گروه های اپوزیسیون را به شدت نگران کرده است.
گفتم: یکی از تروریست ها با مخفی کاری سوار هواپیما شده بود که به انگلیس رفته و پناهنده شود. در هواپیما به خواب رفته بود که یک نقص فنی پیدا شد و هواپیما به فرودگاه مهرآباد بازگشت. یارو که فکر می کرد در لندن پیاده شده وقتی چشمش به عکس های مسئولان جمهوری اسلامی و پاسدارها افتاد با تعجب پرسید؛ لندن رو دیگه در عملیات والفجر چند فتح کردند؟!
گفت: چرا موسوی و کروبی و خاتمی علیه جنایات عبدالمالک ریگی موضع نگرفته و سکوت کرده اند؟
گفتم: ای عوام! مگه یادت نیست که ریگی با صدور اطلاعیه از سران فتنه حمایت کرده بود؟! خب! چاقو که دسته خودش را نمی برد!
گفت: یعنی سران فتنه خجالت نمی کشند که همه عالم و آدم جنایات وحشیانه ریگی را محکوم کرده اند ولی اینها لام تا کام علیه او حرفی نمی زنند؟!
گفتم: شاید صبر کرده اند چند روزی بگذرد و بعداً اطلاعیه بدهند.
گفت: بعد از چند روز که دیگر فایده ای ندارد. می خواهند چه بگویند؟!
گفتم: کروبی می گوید خودم شاهد بودم که در زندان به ریگی تجاوز شده است! موسوی می گوید؛ ریگی یکی از «مردان خداجو» است! و خاتمی می گوید؛ جرج سوروس در «رساله عملیه» خود حمایت از ریگی را «واجب عینی» دانسته است!
گفت: منافقین اولیه اندکی هم تظاهر به اسلام و انقلاب می کردند ولی سران فتنه به جایی رسیده اند که دیگر نیاز به ظاهرسازی هم نمی بینند!
گفتم: یارو از نردبان افتاد و مرد، پسرش او را در خواب دید و پرسید؛ از سوال و جواب و شب اول قبر چه خبر؟ و یارو گفت؛ حساب من به اندازه ای روشن بود که نیازی به سوال و جواب نداشت، از نردبان که افتادم یکراست وارد جهنم شدم!
Design By : Pichak |