سفارش تبلیغ
صبا ویژن























امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب

سیم تلفن
گفت: این چه حسابی است که تمامی مشاوران و همکاران نزدیک موسوی و خاتمی و کروبی به آمریکا و انگلیس و اسرائیل فرار کرده اند؟
گفتم: چه عرض کنم؟!
گفت: همه آنها بدون استثناء بعد از فرار به خارج از کشور و پناهندگی به بیگانگان پرده ها را کنار زده و آشکارا علیه اسلام و انقلاب و امام موضع گرفته اند.
گفتم: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش!
گفت: یکی از آنها گفته است که با صلاحدید سران فتنه از کشور گریخته است.
گفتم: یارو که سیم تلفنش وسط اتاق ولو بود و برایش دست و پاگیر شده بود به مخابرات زنگ زد و گفت؛ آقا ببخشید! سیم تلفن ما به پای این و آن گیر می کند و آنها را با کله به زمین می زند! اگر ممکن است لطف کنید و از اون طرف بکشیدش!

انشاء
گفت: سایت وزارت خارجه اسرائیل از اینکه تماس های موسوی و کروبی قطع شده به شدت ابراز نگرانی کرده است.
گفتم: حالا چرا اسرائیل نگران شده است؟!
گفت: برای اینکه دیگر نمی توانند به جای موسوی و کروبی بیانیه صادر کنند!
گفتم:ولی مطابق یک خبر موثق، بیانیه های موسوی را بهاءالله مهاجرانی در انگلیس می نوشته و به نام او صادر می کرده است، تماس های بهاءالله و کدیور افندی که با اسرائیل قطع نشده و باز هم می توانند بدون نیاز به تماس با موسوی و کروبی از قول آنها بیانیه صادر کنند.
گفت: ای عوام! حالا دیگر نمی توانند بیانیه ها را به موسوی و کروبی نسبت بدهند، چون حالا که ارتباط آنها قطع است، همه می فهمند بیانیه های قبلی را هم بهاءالله می نوشته است.
گفتم: دانش آموزی انشاء خود را خواند و معلم با عصبانیت به او گفت؛ این چه انشائی است که نوشته ای؟ آخه کدوم احمق بی شعوری همچین انشائی می نویسه؟! و دانش آموز با ناراحتی گفت؛ آقا اجازه! چرا به بابام فحش میدی؟!

مرغابی
گفت: سایت ها و رادیوهای بیگانه بدجوری از اینکه دیروز در تهران خبری نبود، عصبانی و دمغ شده اند.
گفتم: سایت گویانیوز که وابستگی خود به «سیا» را انکار نمی کند؛ اراذل و اوباشی را که قرار بود دیروز به خیابان بیایند ولی نیامده اند را «بی شرف» و «بی غیرت» نامیده است.
گفت: ولی یکی از کاربران سایت گویانیوز خطاب به این سایت و VOA و بی بی سی که دیروز دعوت به راهپیمایی کرده بودند نوشته است اگر راست می گویید خودتان بیایید، نه اینکه در آمریکا و اروپا پشت کامپیوتر بنشینید و دستور صادر کنید.
گفتم: حیوونکی ها!
گفت: یک ضدانقلاب مقیم لس آنجلس هم در مصاحبه با یکی از تلویزیون های ماهواره ای فارسی زبان گفته است اتهام «بی شرف» و «بی غیرت» به هواداران سبز یک تهمت است!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو به شریکش گفت؛ تو آنقدر نفهم هستی که هنوز فرق «خوک» و مرغابی را نمی دانی و رفیقش با عصبانیت گفت؛ چرا نمی دونم؟ آیا تا به حال حتی یک بار شده که تو رو مرغابی صدا کنم؟!

گریه
گفت: تعدادی از مدعیان اصلاحات که به خارج از کشور گریخته و پناهنده شده اند از بی محلی دولت های خارجی کلافه شده و زبان به گلایه گشوده اند.
گفتم: چشمشان کور! دنده شون نرم! اگر بعضی غلط ها را نمی کردند به این حال و روز نمی افتادند!
گفت: به موسوی و کروبی و خاتمی فحش می دهند که چرا آنها را دچار توهم کرده بودند و حالا که به خارج از کشور پناهنده شده و فتنه هم شکست خورده، دیگر خارجی ها هم تحویلشان نمی گیرند.
گفتم: حیوونکی ها!
گفت: یکی از آنها در سایت «توئیتر» با حسرت نوشته است «وقتی پناهنده شدیم از وعده ها چه خوشحال بودیم و حالا از بی محلی کشورهای پناه دهنده داریم دق می کنیم».
گفتم: پسربچه ای گریه کنان پیش مادرش رفت. مادر با نگرانی پرسید؛ چرا گریه می کنی؟ و پسربچه گفت؛ بابا داشت میخ می کوبید، چکش محکم روی انگشتش خورد. مادر گفت؛ این که گریه نداره، تازه یک کمی هم خنده داره! و بچه گفت؛ مامان جون! من هم اول خندیدم، اما بابا محکم زد بیخ گوشم!


نوشته شده در شنبه 89/12/14ساعت 11:47 صبح توسط بهنام نظرات ( ) |


Design By : Pichak