سفارش تبلیغ
صبا ویژن























امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب

کلفت
گفت: شیرین عبادی در مصاحبه با «تینک پروگرس» از حمله نظامی آمریکا به عراق انتقاد کرده است.
گفتم: چه عجب! یعنی قتل عام مردم عراق را محکوم کرده است؟
گفت: ای عوام! کجای کاری؟ کسی که از قتل عام مردم ایران توسط رژیم شاه حمایت می کند، از طریق صهیونیست ها برای گرفتن جایزه نوبل معرفی می شود، با تروریست های ریگی و منافقین همکاری می کند، از نتانیاهو به خاطر حمله به حزب الله و حماس تقدیر می کند و... مگر ممکن است قتل عام مردم عراق را محکوم کند؟!
گفتم: پس چرا از حمله آمریکا به عراق انتقاد کرده است؟
گفت: شیرین عبادی گفته است؛ دولت بوش نباید حکومت صدام را سرنگون می کرد، چون سرنگونی صدام به نفع ایران تمام شده است.
گفتم: حیوونکی این پیرزن بدجوری به خاطر یک مشت دلار و چند روز خودنمایی، شرم را خورده و حیا را درسته قورت داده است.
گفت: خودمونیم ها، باید به این آمریکایی ها و اسرائیلی ها در انتخاب این «کلفت» آفرین گفت.
گفتم: از آدم بی شخصیت و کاسه لیسی که پدرش مرده بود پرسیدند؛ خیلی غصه می خوری؟ یارو در جواب گفت؛ آخه دلم می خواست پدرم کشته می شد تا هم ارث می بردم و هم دیه اش را به جیب می زدم!

چای کمرنگ
گفت: چه خبر؟!
گفتم: موسوی 12 سال پیش که مشاور خاتمی بود طی مصاحبه ای شدیداً به آنها که دشمنی آمریکا و قدرت های استکباری با جمهوری اسلامی ایران را نفی می کنند و آن را «توهم توطئه» می نامند، حمله کرده بود.
گفت: آره! یادم هست! ولی همان موقع مدعیان اصلاحات بدجوری به او حمله کردند.
گفتم: اما، حالا همین موسوی خودش در سایت کلمه دشمنی قدرت های خارجی را «توهم توطئه»! نامیده و همان ادعایی را مطرح کرده که 12 سال پیش به آن حمله کرده بود.
گفت: ای بابا! سران فتنه تا حالا هزار تا معلق زده اند، این که چیزی نیست.
گفتم: چرا چیزی نیست؟
گفت: مرد حسابی!سران فتنه جنایاتی نظیر مأموریت از سوی موساد، کاسه لیسی سازمان «سیا»، ائتلاف با بهایی ها و منافقین، قتل مردم کوچه و بازار و صدها جنایت دیگر را در پرونده سیاه خود دارند.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو در دوران طاغوت وارد یک کاباره شد و چند بطری مشروب خورد و بعد یک بست هروئین کشید و یک بست کوکائین و بعدش، حشیش و تریاک و آخر سر به گارسون گفت؛ یک چایی کمرنگ بیآر. گارسون با تعجب پرسید؛ چرا کمرنگ؟ و یارو جواب داد؛ آخه چای پررنگ برای قلب ضرر داره!

اردنگی
گفت: سلطنت طلب های بهایی و اصلاح طلبان فراری در دانشگاه مریلند آمریکا یک همایش 3روزه برگزار کرده اند.
گفتم: که چی بشه؟!
گفت: اعلام کرده اند که مقصود از این همایش مبارزه پی گیر با هدف براندازی جمهوری اسلامی ایران است!
گفتم: حیوونکی ها حالا اگر می خواستند مبارزه کنند چرا فرار کرده و رفته اند آمریکا؟! که تا حالا نتوانسته هیچ غلطی بکنند.
گفت: چه عرض کنم؟! در این نشست، یکی از اصلاح طلبان فراری خطاب به «جان لیمبرت» دیپلمات آمریکایی که در نشست شرکت کرده بود گفته است حمایت آمریکا از اپوزیسیون به نفع هر دو طرف است.
گفتم: اربابی که از بی عرضگی نوکرش عصبانی شده بود، سرش داد کشید و گفت؛ مرتیکه الدنگ، با اردنگی بیرونت می کنم. و نوکر یواشکی به او گفت؛ ارباب! می دونی که من مثل کش زیرشلواری شما هستم، اگر ولم کنی آبروی هر دوتایی مون میره!

ورپریدگان
گفت: در خبرها آمده است که نوری زاده معروف به دروغ زاده و مهاجرانی معروف به بهاءالله از طرف سازمان MI6 انگلیس برای حضور در مراسم حج امسال مأموریت یافته اند. نوری زاده رفته و بهاءالله آماده رفتن است.
گفتم: یعنی می خواهند حج بجا آورند؟!
گفت: ای عوام! قبله آنها «کاخ سفید» در آمریکا و «بیت العدل» در «حیفا»ست آنها مأموریت دارند با کمک سفارت های آمریکا و انگلیس در عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران دست به فتنه انگیزی بزنند.
گفتم: فرصت مناسبی است برای حجاج ایرانی که به جای «رمی جمرات» این دو فرستاده «شیطان» را سنگ باران کنند.
گفت: خوش به حال حجاجی که موفق شوند این دو فرستاده شیطان را که «عمودی» از انگلیس آمده اند، «افقی» به تل آویو بفرستند.
گفتم: دولت عربستان هم می تواند در گزارش مربوط به آنها خطاب به انگلیس و اسرائیل بنویسد؛ به فرموده شما برای پابوسی شیطان رفته بودند که بر اثر اصابت میلیون ها سنگ، از حالت عمودی به حالت افقی افتادند و ورپریدند!


نوشته شده در یکشنبه 89/8/16ساعت 6:43 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |

آتش نشانی
گفت: یکی از گروههای ضدانقلاب در سایت اینترنتی «فیس بوک» نوشته است باید باور کنیم که با سفر ]آیت الله[ خامنه ای به قم فاتحه جنبش سبز و موسوی و خاتمی و کروبی خوانده شده است.
گفتم: چه غلط های زیادی! سفر آقا به قم و استقبال بی نظیر مردم و مراجع از ایشان، فاتحه ادعاهای آمریکا و انگلیس و اسرائیل را خوانده است، موسوی و خاتمی و کروبی خیلی حقیرتر از آنند که در مقابل جمهوری اسلامی عددی حساب شوند.
گفت: یکی دیگر از کاربران در پاسخ او نوشته است؛ جایگاه رهبری در میان مردم را نمی توان انکار کرد، اما اپوزیسیون باید به فعالیت خود ادامه بدهد!
گفتم: چه فعالیتی؟! الان چند ماهه که مثل اسب های درشکه در سربالایی از نفس افتاده اند و یکدیگر را گاز می گیرند.
گفت: اتفاقاً همین نفر دومی نوشته است باید از تکرار کارهایی که نتیجه نداده پرهیز کنیم.
گفتم: یارو به شماره 333333 زنگ زد و پرسید؛ آقا! شماره رو درست گرفته ام؟ طرف مقابل جواب داد؛ بله، چه فرمایشی داشتید؟ و یارو که از درد می نالید گفت؛ آقا! قربون دستت، به آتش نشانی زنگ بزن بگو انگشت من توی شماره 3 گیر کرده!

 

صابون
گفت: یکی از مدعیان اصلاحات که بعد از فتنه 88 به انگلیس فرار کرده و در صف پناهندگی ایستاده است حسابی به پر و پاچه مهاجرانی و کدیور افندی پیچیده و گفته است آنها باعث بدبختی او شده اند.
گفتم: بهاءالله مهاجرانی و کدیور افندی که حیوونکی ها خودشون بدبخت تر و فلک زده تر از بقیه ضدانقلابیون فراری هستند.
گفت: به آنها گفته؛ وقتی می بینید که این جمهوری اسلامی درمقابل همه دنیا ایستاده است و آخ هم نگفته، چرا به فکر براندازی آن افتادید که همه ما را دربه در کنید؟
گفتم: یک دسته 15 نفری مورچه رفته بودند حموم و چون آرزو داشتند آدم حساب شوند، تصمیم گرفتند مثل آدم ها صابون به تنشون بزنند ولی هیچکدومشون از حموم بیرون نیومدند! می دونی چرا؟! چون چسبیده بودند به صابون و مرده بودند.

 

جوالدوز
گفت: اعتراف اکبر پونز که در انتخابات هیچ تقلبی نشده است، بدجوری سران فتنه و سایر گروه های ضد انقلاب را به جان هم انداخته.
گفتم: حیوونکی اکبر پونز یک دفعه در عمرش حرف راست زده، حالا ببین که این مدعیان دانستن حق مردم است چه بلایی بر سرش آورده و چه فحش های چارپاداری نثارش می کنند.
گفت: اکبر پونز می گوید این فقط حرف من نیست، مدعیان اصلی اصلاحات نظیر تاجزاده و رمضان زاده و بهزاد نبوی و... هم گفته اند که در انتخابات تقلب نشده است.
گفتم: یکی از سایت های ضد انقلاب وابسته به بهایی ها ضمن فحاشی به اکبر پونز و تاجزاده و رمضان زاده و بهزاد نبوی و چند تن دیگر از فتنه گران نوشته است؛ باید برای خود ،یاران وفادار دیگری پیدا کنیم.
گفت: پس آنهمه تعریف و تمجید قبلی از همین عوامل فتنه چه می شود؟!
گفتم: خانمی با نگرانی به دکتر زنگ زد و گفت؛ آقای دکتر! دستم به دامنت، بچه ام یک جوالدوز قورت داده، دکتر گفت؛ الان خودمو می رسونم. چند دقیقه بعد همان خانم به دکتر زنگ زد و گفت؛ خیلی از لطف شما ممنون، دیگه تشریف نیاورید. دکتر پرسید؛ یعنی جوالدوز را از حلقش بیرون آوردید؟ و خانم جواب داد؛ نه آقای دکتر! یک جوالدوز دیگه پیدا کردم!


نوشته شده در سه شنبه 89/8/11ساعت 11:32 صبح توسط بهنام نظرات ( ) |

سوزن نخ
گفت: یک مقام آگاه در وزارت دارایی و سازمان مالیاتی کشور اعلام کرد یکی از طلافروشان عمده که برای اخلال در پرداخت مالیات نقش زیادی داشته است، سالیانه فقط 150هزار تومان مالیات پرداخت می کند!
گفتم: ولی یک کارمند معمولی فقط طی دو ماه مبلغ 150هزار تومان مالیات می دهد.
گفت: تازه این طلافروش عمده برای تحریک دیگران به اخلال در پرداخت مالیات تلاش فراوانی هم داشته است که تقلای او با هوشیاری افراد متعهد، ناکام مانده است.
گفتم: این یارو خجالت نمی کشد که با آنهمه درآمد هنگفت و ثروت انبوه، از مالیاتی که مردم عادی و کارمندان و کارگران و هم صنفی های متعهد خود او می پردازند، استفاده می کند؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: شخص پرخوری در یک میهمانی مشغول خوردن بود و آنقدر خورد و خورد و خورد که ترکید... صاحبخانه که نگران حال او شده بود گفت؛ هرکس برای دوختن شکم او سوزن و نخ بیاورد، خوراک یک ماه او را تضمین می کنم. در این هنگام، شخص پرخور با صدای ضعیفی گفت؛ در جیب کت خودم، سوزن نخ هست!

زانو
گفت: مایکل لدین مشاور امنیتی ریگان و یکی از برنامه ریزان فتنه 88 اعتراف کرد که در زمان نخست وزیری مهندس موسوی با دفتر وی ارتباط پنهان داشته است.
گفتم: مایکل لدین در جریان فتنه 88 طرح رفراندوم را هم به خاتمی پیشنهاد کرده بود و خاتمی آن را به عنوان نظر خودش! مطرح کرد و کیهان که از قضیه باخبر شده بود آبشخور آن را افشاء کرد.
گفت: مایکل لدین بنیانگذار مؤسسه امور امنیتی اسرائیل نیز هست.
گفتم: هر روز که می گذرد، برگ سیاه جدیدی از وطن فروشی سران فتنه آشکار می شود.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: به قول ملای رومی؛
آن یکی پرسید اشتر را که هی
از کجا می آئی ای فرخنده پی؟
گفت؛ از حمام گرم کوی تو
گفت؛ خود پیداست از زانوی تو...!

هندوانه
گفت: یک سایت ضد انقلابی و حامی سران فتنه نوشته است؛ «باید روزی هزار دفعه خودمون رو لعنت کنیم که دنبال موسوی و کروبی و خاتمی راه افتادیم.»
گفتم: چشمشون کور، دنده هاشون نرم چرا دنبال اونا راه افتادند؟
گفت: این سایت نوشته که بدجوری گول خوردیم.
گفتم: خب! از قدیم و ندیم گفته اند آدم باید مواظب باشه که هر چیزی رو نخوره.
گفت: منظورش اینه که سران فتنه با تعریف و تمجیدهاشون اونا رو گول زده اند و حالا که فهمیده اند، دیگه کار از کار گذشته.
گفتم: یارو توی اتوبوس دست هاشو به کمرش زده بود. یکی بهش گفت؛ آقا! چرا اینجوری وایستادی؟ دستها تو بنداز، جا تنگ شده و یارو نگاهی به دستهاش کرد و گفت؛ پس هندونه ها کو؟!

حسرت
گفت: سایت بالاترین وابسته به منوشه امیر از آدم های بی سواد و بیکاری که قاچاقی از ایران فرار می کنند و بعد خودشان را فعال حقوق بشر و اپوزیسیون نظام جا می زنند و پناهندگی می گیرند، به شدت انتقاد کرده است.
گفتم: مگر بقیه اپوزیسیون از همین قماش نیستند؟
گفت: بالاترین نوشته، این افراد پای بیانیه های ضد جمهوری اسلامی را با عنوان های جعلی روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و اشخاص تحت تعقیب جمهوری اسلامی امضا می کنند و آبروی بقیه اپوزیسیون را می برند!
گفتم: مگر اپوزیسیون با آنهمه جنایت و جاسوسی و وطن فروشی و کاسه لیسی هنوز آبرویی برایش مانده که بر زمین بریزد!
گفت: این سایت می گوید هرکسی نباید خودش را اپوزیسیون جا بزند بلکه ابتدا باید در داخل ایران دست به اقداماتی علیه نظام زده باشد و بعد بیاید و پناهنده شود!
گفتم: الاغی چشمش به یک اسب افتاد که زین چرمی داشت، با حسرت دستی به پالون خودش کشید و گفت؛ کاش من هم به تحصیلاتم ادامه داده بودم!


نوشته شده در جمعه 89/7/9ساعت 2:34 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |

سوراخ
گفت: یکی از سران فتنه به چند تن از مدعیان اصلاحات گفته است باید بررسی کنید که علت ریزش شدید هواداران چه بوده است؟!
گفتم: این که نیازی به بررسی ندارد. وقتی هواداران اولیه متوجه می شوند که سران فتنه به آنها دروغ می گویند و خودشان با عوامل نشان دار آمریکا و اسرائیل فالوده می خورند و دست به وطن فروشی می زنند و... به طور طبیعی از آنها دور می شوند.
گفت: زهرا رهنورد در همان جلسه گفته است؛ اساساً طرح این سؤال بی مورد است و یکی از اطرافیان نزدیک موسوی اعلام داشته که در این باره تحقیق کرده ولی هنوز به نتیجه ای نرسیده است.
گفتم: یارو یک قالب یخ را روی دست گرفته و با تعجب به آن نگاه می کرد، پرسیدند چرا به آن زل زده ای؟ یارو در جواب گفت؛ ببین! داره ازش آب میچکه، اما هرچی نگاه می کنم معلوم نیست کجاش سوراخه!

شفا
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: کروبی یک نامه سرگشاده دیگر نوشته و در آن، باز هم ادعا کرده که به زندانیان تجاوز جنسی می شود!
گفت: شیخ بیچاره از این که هیچکس به او محل نمی گذارد خیلی عصبانی شده و برای مطرح شدن خودش را بدجوری به در و تخته می زند!
گفتم: سایر عوامل فتنه هم از او فقط برای خنده و تفریح و پرکردن اوقات فراغت خود استفاده می کنند.
گفت: هنوز معلوم نیست که این شیخ از همه جا مانده و رانده چرا در بن بست مسائل جنسی درجا می زند و از این سطح بالاتر نمی آید؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از دیوانه ای پرسیدند اگر از تیمارستان مرخص شوی چه می کنی؟ گفت؛ شیشه خانه و مغازه مردم را می شکنم. سال بعد همین سؤال را پرسیدند، جواب داد دوچرخه سازی باز می کنم و با تیوپ دوچرخه تیرکمان درست می کنم و می زنم شیشه ها را می شکنم! سال بعد پرسیدند، گفت به کنار دریا می روم. گفتند آفرین! خب! بعد چه می کنی؟ گفت؛ سنگ های ساحل را جمع می کنم! گفتند؛ خیلی عالیه معلومه که شفا پیدا کرده ای، خب! بعدش چی؟ جواب داد؛ با سنگ هایی که جمع کرده ام می زنم شیشه های خانه و مغازه مردم را می شکنم!

آرزو
گفت: درگیری شدید گروه های ضد انقلاب با هم و لجبازی برخی سران فتنه علیه یکدیگر بدجوری مدیران بیرونی فتنه را نگران کرده است.
گفتم: وقتی بهایی ها و منافقین و سلطنت طلب ها و مدعیان اصلاحات و مارکسیست ها را در یک ائتلاف دور هم جمع می کنند، معلوم است که بعد از شکست فتنه این گروه ها نقطه ائتلافی ندارند و به جان هم می افتند.
گفت: سایت بالاترین که تحت مدیریت منوشه امیر است خطاب به آنها توصیه کرده است که دست از لجبازی بردارند و با هم کنار بیایند.
گفتم: ولی این گروه ها مدتهاست که از مقابله با جمهوری اسلامی ناامید شده اند و اگر با یکدیگر هم درگیر نباشند، بدجوری احساس پوچی می کنند.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: دو نفر که خیلی با هم لج بودند محکوم به اعدام شده بودند. به اولی گفتند؛ آخرین آرزویت قبل از مردن چیست؟ گفت؛ می خواهم نامزدم را ببینم. به دومی گفتند آرزوی تو چیست؟ گفت؛ اجازه ندهید او نامزدش را ببیند!

دگرگونی
گفت: یکی از سایت های ضد انقلاب با انتقاد از سران فتنه خطاب به آنها نوشته است، «بدجوری سر ما را کلاه گذاشتید، خودتان راحت می گردید و به عیش و نوش مشغولید ولی هواداران بیچاره را دم تیغ دادید و به خاک سیاه نشاندید»!
گفتم: سران فتنه که از همه بدبخت تر و فلک زده تر هستند.
گفت: سران فتنه هم باید به سازمان های جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس اعتراض کنند و بگویند که چرا آنها را به این حال و روز انداخته اند...؟!
گفتم: ولی مطابق اسناد موجود، سران فتنه از آمریکا و کشورهای اروپایی و برخی کشورهای عربی پول های کلانی گرفته بودند و مفت و مجانی برای آنها کار نکرده اند.
گفت: همین سایت ضد انقلابی خطاب به سران فتنه نوشته؛ پس چی شد آن دگرگونی و تغییری که وعده اش را داده بودید؟! نکند که خواب سوءاستفاده دیگری از ما دیده اید؟!
گفتم: از شخصی پرسیدند «دگرگونی» یعنی چی؟ و یارو که فروشنده پیاز و سیب زمینی بود در پاسخ گفت؛ دگرگونی یعنی این که اگه این «گونی» نشد، برو تو اون «گونی»!


نوشته شده در سه شنبه 89/6/30ساعت 9:37 صبح توسط بهنام نظرات ( ) |

عشق
گفت: معلوم نیست چرا پیاده نظام فتنه اینهمه به «توالت فرنگی» عشق و علاقه دارند؟!
گفتم: شاید به این علت که حال و هوای «فرنگ» را به یادشان می آورد! حالا چی شده که به این فکر افتاده ای؟
گفت: برای این که بعد از دستگیری و افشای اسنادی که از آنها به دست آمده به خیانت خود اعتراف می کنند ولی بعد ادعا می کنند با فرو کردن سر آنها درون توالت فرنگی مجبور به اعتراف شده اند!
گفتم: پس با این حساب نباید بگویی که آنها به توالت فرنگی عشق می ورزند، بلکه ظاهراً باید از آن بدشان بیاید!
گفت: ای عوام! کجای کاری؟ این چند نفر قبل از دستگیری هم در نوشته ها، سخنرانی ها، میتینگ ها و بیانیه های خود همه آنچه را که امروزه در زندان اعتراف کرده اند، بیان داشته و به آن افتخار هم کرده بودند.
گفتم: بنابراین باید نتیجه گرفت یا ادعای آنها که با فرو کردن سرشان در توالت فرنگی از آنها اعتراف گرفته اند دروغ است و یا این که وقتی آزاد بودند هم با فرو کردن سر خود در توالت فرنگی موضع می گرفتند و بیانیه می دادند.
گفت: حالا باز هم می توانی عشق آتشین آنها به توالت فرنگی را انکار کنی؟
گفتم: چه عرض کنم؟! می گویند دو تا مگس غرب گرا بعد از ازدواج از شدت علاقه به غرب، ماه عسل خود را در توالت فرنگی گذراندند!

نون و پنیر
گفت: آمریکایی ها اعلام کرده اند که در جریان رخدادهای بعد از انتخابات ایران به تدریج «اصلاح طلبان» را جایگزین سلطنت طلب ها کرده ایم.
گفتم: مأموریت جدید بر اصلاح طلبان مبارک باشد.
گفت: ولی در همان حال برخی دیگر از مقامات آمریکایی اعلام کرده اند که جبهه اصلاحات در ایران مرده است.
گفتم: پس شغل جدید «مرده شوری» هم بر مقامات آمریکایی و اسرائیلی مبارک باشد.
گفت: در یکی از سایت های وابسته به منوشه امیر آمده است که باید از اصلاح طلبان تا آخرین لحظه استفاده کرد و نباید کمک به آنها قطع شود!
گفتم: یارو می خواست خودکشی کنه، مقداری نان و پنیر برداشت و رفت خودشو به ریل قطار بست. پرسیدند؛ اگر قصد خودکشی داری برای چه نان و پنیر با خودت آورده ای؟ و یارو گفت؛ خب اگه تا چند ساعت دیگه قطار نیاد که از گشنگی می میرم!

تعطیلی
گفت: مجلس با پیشنهاد دولت برای افزایش یک روز به تعطیلی عید فطر مخالفت کرد.
گفتم: خب! نمایندگان مردم هستند و احساس کردند که همان یک روز تعطیلی کافی است!
گفت: پس چرا خودشان بلافاصله دو هفته مجلس را تعطیل کردند؟
گفتم: خب! نمایندگان یک ماه تعطیلات تابستانی دارند که نصفش باقی مانده بود.
گفت: مگر نمایندگان مجلس مثل بقیه مردم از تعطیلات رسمی استفاده نمی کنند که یک ماه تعطیلات اضافی هم برای خودشان در نظر گرفته اند؟!
گفتم: البته که از همه تعطیلات رسمی هم استفاده می کنند.
گفت: پس چی شده که یک روز تعطیلی عید فطر را برای مردم نمی پسندند ولی یک ماه تعطیلی اضافه بر تعطیلات رسمی را حق خودشان می دانند؟! نمایندگان مردم که باید کارشان بیشتر از بقیه باشد، تازه امسال سال کار مضاعف و همت مضاعف هم هست.
گفتم: چه عرض کنم؟! از شخصی پرسیدند چرا شب ها اینقدر زود می خوابی؟ گفت؛ آخه دیدم من که نمی تونم صبح ها زود بیدار شم، گفتم لااقل شب ها زود بخوابم!

عزا
گفت: آمریکا به خاطر لشکرکشی به عراق و افغانستان و هزینه چند هزار میلیارد دلاری این لشکرکشی ها با بحران اقتصادی شدیدی روبرو شده است.
گفتم: دولت انگلیس هم اعلام کرده که با بحران اقتصادی فلج کننده ای روبروست.
گفت: دولت فرانسه هم برای مقابله با بحران شدید اقتصادی یک برنامه صرفه جویی اقتصادی به مبلغ چند صدمیلیارد یورو در دست تهیه دارد.
گفتم: ایتالیا هم با اعتصاب های عمومی کارگران، کارکنان راه آهن و حمل و نقل و ورشکستگی پی درپی شرکت های تجاری و بانک ها روبروست.
گفت: حیوونکی ها می خواستند ایران را با تحریم اقتصادی فلج کنند تا از این طریق به سران فتنه کمک کرده باشند، ولی به جای ایران اسلامی، خودشان با فشارهای فلج کننده مالی و اقتصادی روبرو شده اند.
گفتم: خانمی دید همسرش کفش و کلاه کرده و داره از خونه میره بیرون. پرسید؛ کجا میری آقا؟ همسرش گفت؛ به یک مجلس عزا میرم. پرسید پول بده گوشت بخرم. گفت؛ ندارم. گفت؛ برای بچه ها لباس بخر، گفت ندارم. گفت؛ صاحبخونه اجاره می خواد، مرد گفت؛ ندارم! همسرش گفت؛ مرتیکه، عزا و مصیبت همین جاست، کجا داری میری؟!

کاربن
گفت: عوامل فتنه بعد از شکست و رسوایی تصمیم گرفته اند خیانت ها و جنایت های خویش را با اتخاذ مواضع جدید به فراموشی سپرده و از ذهن مردم پاک کنند.
گفتم: مگر می شود یک عمر خیانت، جنایت و وطن فروشی و همخوانی با دشمنان مردم را به این آسانی و در عرض چند روز پاک کرد.
گفت: برای پاک کردن آن جنایات از ذهن مردم تصمیم گرفته اند که پی درپی از وفاداری خود به اسلام و انقلاب و امام(ره) سخن بگویند و اعلامیه و بیانیه صادر کنند!
گفتم: یارو چهل پنجاه سال نماز قضا بدهکار بود، زیر جانمازش کاربن می گذاشت!


نوشته شده در سه شنبه 89/6/23ساعت 4:7 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |

پالتو
گفت: در خبرها آمده بود که عده ای در اطراف خانه کروبی جمع شده و علیه او شعار داده اند و به منزلش حمله کرده اند!
گفتم: باز هم شیخ اصلاحات از اینکه هیچکس به او محل نمی گذارد، عصبانی شده و صحنه سازی کرده است.
گفت: پسر کروبی بلافاصله با رادیو فردا و دویچه وله و بی بی سی و... تماس می گیرد و برای آنها از این حمله گزارش لحظه به لحظه می دهد! ولی برخی از رخدادهایی که پسر کروبی گزارش می داد، اصلاً اتفاق نیفتاد.
گفتم: این هم یک دلیل دیگر که نشان می دهد کروبی برای اینکه خودش را مهم جلوه دهد این صحنه ها را تدارک دیده است وگرنه کروبی عددی نیست که ارزش این حرفها را داشته باشد.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: 6ماه بعد از 28 مرداد سال 1332، شخصی چند جای پالتوی خود را با آتش سیگار سوراخ کرد و نزد مرحوم آیت الله کاشانی رفت و گفت ؛ در جریان 28 مرداد من خیلی فعال بودم و مورد اصابت چند گلوله قرار گرفتم که جای آنها هنوز روی پالتوی بنده باقی است. مرحوم آیت الله کاشانی پوزخندی زد و گفت؛ اولا با اینهمه گلوله که خورده ای چرا هنوز زنده ای؟ و ثانیاً در آن گرمای 28 مرداد چرا پالتو پوشیده بودی؟!

غلط
گفت: برو تو فضای مجازی و سایت های ضدانقلاب، ببین چه خبره! و چه سر و صدایی راه انداخته اند؟!
گفتم: چرا؟ چه خبره؟!
گفت: پشت سر هم به یکدیگر هشدار می دهند که مبادا روز قدس در خیابان ها آفتابی شوند که لت وپار خواهند شد.
گفتم: خب! راست میگن، فکرش رو بکن، مردم با خشمی که از جنایات اسرائیل دارند وقتی نوچه های اسرائیل را ببینند چه حالی از آنها خواهند گرفت.
گفت: اتفاقاً یکی از همین سایت های حامی فتنه نوشته که مردم با دیدن ما به یاد عاشورای پارسال و نفی امام زمان و... می افتند و محض رضای خدا هم که شده، حسابی کتکمان می زنند.
گفتم: ولی اینها که آنهمه رجز می خواندند و می گفتند تا پای جان ایستاده ایم؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: خرگوشه توی جنگل راه می رفت و عربده می کشید که پلنگ تیکه تیکه می کنم! شکم شیر پاره می کنم! و... در همین حال شیری با غرش پیداش شد، خرگوش حیوونکی که حسابی خودشو باخته بود به لکنت زبون افتاد و گفت؛ البته همه می دونن که من بعضی وقت ها غلط زیادی هم می کنم!

کدو
گفت: در محافل گروه های ضدانقلاب در لندن، این خبر منتشر شده که چند تن از نمایندگان مجلس انگلیس به MI6- اداره جاسوسی و اطلاعات خارجی انگلیس- به خاطر انتخاب مهاجرانی و کدیور اعتراض کرده اند.
گفتم: این حیوونکی ها که شب و روزشان را در خدمت دولت انگلیس سپری می کنند، دیگر چه انتظاری از آنها دارند؟!
گفت: به پرکاری آنها اعتراض ندارند، اعتراضشان این است که مهاجرانی و کدیور توان و کارایی لازم را ندارند و نتوانسته اند انتظارات دولت انگلیس را برآورده کنند.
گفتم: تقصیر اصلی بر گردن کیان تاجبخش و هاله اسفندیاری است که این دو نفر را به سرویس جاسوسی انگلیس معرفی کرده اند.
گفت: آره راست میگی! مخصوصا معروف است که هاله اسفندیاری و شوهرش شائول بخاش در معرفی مهاجرانی و کدیور اغراق کرده بودند!
گفتم: به یارو گفتند؛ یک میوه شیرین و آبدار نام ببر، گفت؛ کدو. به او گفتند کدو که شیرین و آبدار نیست! یارو گفت؛ اختیار دارین! با چای شیرین بخورین تا متوجه بشین چقدر شیرین و آبداره؟!


نوشته شده در شنبه 89/6/13ساعت 4:18 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |

کلک
گفت: یکی از سران فتنه بیانیه جدید صادر کرده و گفته است بحث های این روزها درباره ضرورت وحدت، نشان می دهد که جنبش سبز موفق شده مرز میان خودی و غیرخودی را بردارد!
گفتم: منظور از وحدت که این روزها بر آن تاکید می شود، وحدت نیروهای وفادار به اسلام و انقلاب در مقابل دشمنان داخلی و خارجی نظام است.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: آخر کدام آدم عاقلی در کجای دنیا برای مقابله با دشمن بیرونی، با عوامل شناخته شده و ستون پنجم همان دشمنان وحدت کرده است؟!
گفت: بنابراین یکی از نتایج این وحدت، مقابله با سران و عوامل اصلی فتنه 88 است. پس این یارو چه می گوید؟! یعنی نمی داند که همه او را شناخته اند؟!
گفتم: ای بابا! از چوپان دروغگو پرسیدند اسمت چیه؟ گفت؛ دهقان فداکار!

نفاق
گفت: سایت ضد انقلابی خودنویس با اشاره به مواضع و عملکرد سران فتنه، نوشته است؛ حالا فهمیدیم که چرا مردم ایران به رهبران ما در جنبش سبز! منافق می گویند.
گفتم: یعنی تا حالا نفهمیده بود؟!
گفت: منظورش این است که باید سران فتنه را از این وضعیت سخت نجات داد تا بیشتر از این به خاطر برخورد دوگانه و منافقانه، به زحمت نیفتند!
گفتم: چطوری؟
گفت: نوشته باید شرایط آنها را درک کرد، مجبورند به آموزه های انقلابی تظاهر کنند.
گفتم: به شخصی گفته بودند برای تظاهر نماز بخواند و او بعد از نماز مدتی هم نشسته بود و دعا می کرد با تعجب کنارش رفتند تا ببینند چه دعایی می کند؟ دیدند می گوید؛ خدایا می دونی که به زور نماز می خونم! تو خودت قبول نکن!

سؤال
گفت: «مک براید» و «رون نیف» دو استاد برجسته آمریکایی نسبت به کاهش سطح علم و دانش در جوانان آمریکا و مخصوصاً دانشجویان آن کشور هشدار داده اند.
گفتم: دیگه چی؟!
گفت: این دو استاد اعلام کرده اند تحقیقات گسترده هیئت علمی و کارشناسی آنان نشان داده است که سطح دانش و سواد جوانان و دانشجویان آمریکایی به شدت رو به کاهش است که دولت آمریکا باید برای مقابله با آن برنامه جدی داشته باشد.
گفتم: مثلاً چه برنامه ای؟
گفت: چه عرض کنم؟! مثلاً از اساتید خود بیشتر استفاده کنند و معلومات خود را افزایش و گسترش بدهند و...
گفتم: یارو با همسر و پسر بچه اش مسافرت می کرد. پسربچه از پدر پرسید؛ بابا جون! برج ایفل کجاست؟ و پدر گفت؛ متاسفانه نمی دانم. چند دقیقه بعد دوباره آقا پسر پرسید؛ بابا جون! آبشار نیاگارا کجاست؟ و پدر سری تکان داد و گفت؛ نمی دانم. چند دقیقه بعد پسربچه می خواست سؤال دیگری بپرسد که مادرش گفت؛ بشین پسرجان، بذار بابات حواسش به رانندگی باشه! و پدر به همسرش گفت؛ خانم! این چه حرفیه! اجازه بدهید بچه سؤالاتش رو بپرسه و به معلوماتش اضافه بشه!

غلط
گفت: جان بولتن گفته بود که اسرائیل باید قبل از سوخت گذاری نیروگاه بوشهر به آن حمله کند.
گفتم: چه غلط های زیادی؟!
گفت: حالا که سوخت گذاری انجام شده، اسرائیل هارت و پورت راه انداخته که چرا چنین شد؟! نباید می شد!؟ و از این غلط های زیادی...
گفتم: یکی از اراذل و اوباش که به باج گیری معروف بود، در یکی از شهرها با پهلوانی درگیر شد. پهلوان چندتا سیلی آبدار بهش زد و گفت؛ برو گمشو دیگه این طرفها پیدات نشه! یارو که بدجوری کم آورده بود به شهر زادگاه خودش برگشت و روی پشت بام رفت و رو به شهر آن پهلوان کرد و فریاد زد؛ خودت برو گمشو، فلان فلان شده... همسرش یواشکی بهش گفت؛ بسه دیگه! بیا پائین! الان خون راه می اندازی!

پول
گفت: اعتراف صریح تاجزاده درباره دروغ بودن ادعای تقلب در انتخابات، سران فتنه و عوامل مدعی اصلاحات را بدجوری توی هچل انداخته.
گفتم: خب! برای این که سند وابستگی آنها به آمریکا و اسرائیل توسط خودشان مطرح شده و قابل انکار نیست.
گفت: حالا معلوم شده که سرویس های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل و انگلیس از طریق جاسوسان حرفه ای خود سران فتنه و مدعیان اصلاحات را مدیریت می کرده اند.
گفتم: یکی از نزدیکان عوامل فتنه بعد از آبروریزی اخیر گفته است؛ این رسوایی به خاطر آن است که به ساز آمریکا و اسرائیل رقصیدیم.
گفت: قبل این آبروریزی جدید هم یکی از عوامل بازداشت شده فتنه، اعتراف کرده بود که ما به همراه خاتمی و کروبی و موسوی کاملا خودمان را در اختیار فرستادگان جرج سوروس صهیونیست و ماموران سفارت انگلیس قرار داده بودیم و حالا شد آنچه نباید می شد!
گفتم: یارو رفته بود بازار که الاغش را بفروشد، بعد از مدتی جار زدن، خسته شد و یک گوشه ای به خواب رفت، چند دقیقه بعد با صدای پچ و پچ از خواب پرید و دید که افسار الاغ به گردن خودش است و الاغش یک بسته اسکناس به دست گرفته و دارد پول می شمارد!

دزدگیر
گفت: یکی از مدعیان اصلاحات که به آمریکا پناهنده شده در مصاحبه ای گفته است؛ وضعیت اقتصادی کشور در دوران خاتمی خیلی بهتر از حالا بود!
گفتم: ولی شاخصه ها و آمار ثابت می کند که وضعیت اقتصادی در دوران دولت نهم و دهم بسیار پررونق تر از دولت اصلاحات بوده و در برخی از موارد ده ها و صدها برابر دولت های قبلی کار انجام شده است.
گفت: البته وضع اقتصادی افراد نزدیک به خاتمی خیلی بهتر از حالا بود. بیت المال را از حلقوم مردم مستضعف بیرون می کشیدند و بین خودشان هپل و هپو می کردند و حالا هم که آخورشان بسته شده به آمریکا پناهنده شده اند.
گفتم: یارو می گفت؛ چند سال پیش با هزار تومن وارد سوپرمارکت می شدیم ، یک کیلو پنیر، 6 قالب کره، 2 تا شیشه عسل، 3 کیلو پیاز و 5 کیلو سیب زمینی می خریدیم!... رفیقش با تعجب پرسید؛ آخه چه جوری؟! و یارو گفت؛ آخه، اون وقت ها که توی سوپرمارکت ها دوربین مداربسته و دزدگیر نبود
!


نوشته شده در پنج شنبه 89/6/4ساعت 5:11 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |

خودپرداز
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: روزنامه آمریکایی یو.اس.ای تودی اهدای جایزه به ضد انقلابیون ایرانی را باعث رسوایی آمریکا دانسته است.
گفت: خب! حرف حساب زده است، حالا دلیلش چیست؟ نگفته به چه علت؟!
گفتم: تحلیل گر این روزنامه نوشته ممکن است که هویت افرادی مثل اکبر گنجی و سروش برای مردم آمریکا ناشناخته باشد ولی آنها نزد مردم ایران شخصیت های دست پائین و بی اهمیتی هستند.
گفت: خب! از قدیم و ندیم هم گفته اند «لایق دیگ، چغندر است» و همین افراد بی شخصیت لایق جوایز آمریکایی ها و اسرائیلی ها هستند.
گفتم: این تحلیلگر می نویسد؛ جایزه های پی درپی به این افراد نشان می دهد که آمریکا از جلب همکاری افراد باشخصیت و صاحب نظر ایرانی عاجز بوده است.
گفت: ولی برخی از همین اراذل و اوباش فراری که قبلاً وارد این معرکه شده بودند حالا فهمیده اند که چه بلایی بر سرشان آمده و به غلط کردن افتاده اند.
گفتم: یارو پای ماشین خودپرداز بانک نشسته بود و زار زار گریه می کرد و می گفت؛ ماشین جون! غلط کردم، پول نخواستم! گواهینامه منو پس بده، دیگه... می خورم اگه این طرف ها پیدام بشه!

محله
گفت: گروه های ضد انقلاب به موسوی و کروبی و خاتمی اعتراض کرده اند که چرا جنبش سبز را به بن بست کشانده اید؟!
گفتم: آخه پشه خودش چی هست که سنگ کلیه اش باشه؟!
گفت: خطاب به سران فتنه نوشته اند، چرا هیچ راهکار و برنامه ای برای برون رفت از بن بست کنونی ارائه نمی دهید؟!
گفتم: راه درون رفت را اسرائیل و آمریکا و انگلیس به سران فتنه ارائه کرده بودند، حالا چرا راه برون رفت را از سران فتنه می خواهند؟!
گفت: یکی از همین گروه ها خطاب به موسوی و خاتمی و کروبی نوشته است، شما که در میان مردم ایران هیچ جایگاهی نداشتید چرا رهبری جنبش را برعهده گرفتید و آنهمه شعار دادید؟!
گفتم: خبرنگار صدا و سیما از شخصی پرسید نظرتان درباره بهداشت این محله چیست؟ یارو گفت؛ با تشکر از ریاست محترم صدا و سیما، کارگردان برنامه، تهیه کننده، مجری، دوربین دار، حمل و نقل، افکت و صدابردار، بنده اهل این محل نیستم!!

مرده
گفت: یکی از ضد انقلابیون فراری از گروه های مارکسیستی سابق خطاب به سایر گروه های ضد انقلاب گفته است نباید اینقدر به موسوی و کروبی فشار بیاورید که حرفی از اسلام و امام نزنند.
گفتم: خب! که چی؟!
گفت: به آنها نصیحت کرده است که باید شرایط سران فتنه را درک کنند و متوجه باشند که آنها هنوز نمی توانند مثل بقیه اپوزیسیون آشکارا علیه اسلام و امام موضع بگیرند.
گفتم: ولی سران فتنه در جریان فتنه 88 علنا علیه امام و انقلاب موضع گرفته اند و دیگر پرده پوشی فایده ای ندارد.
گفت: می خواهد بگوید حالا که دوباره دم از اسلام و امام می زنند نباید دست آنها را رد کرد.
گفتم: دیگه دیر شده، یارو رفیقش را که مرده بود به خواب دید و پرسید چه خبر؟! تو که می گفتی سال های سال زنده خواهی بود؟ و دوست مرده اش گفت؛ آره! ولی وقتی حضرت عزرائیل به من گفت نوبت تو رسیده که بمیری، فهمیدم این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست!

مغازه
گفت: بعد از انتشار خبر راه اندازی شبکه ماهواره ای «رسا» توسط سران فتنه، صدای اعتراض برخی از گروه های ضد انقلاب بلند شده است.
گفتم: چرا؟! آنها باید از این که یک شبکه ماهواره ای دیگر علیه نظام اسلامی راه اندازی می شود خوشحال باشند؟
گفت: خوشحال هستند ولی می گویند با وجود این که سران فتنه علیه اسلام و امام و انقلاب حرکت کرده اند چرا دوباره اسم اسلام را در شبکه خود مطرح می کنند!
گفتم: خب! همه منافقین اینطوری هستند کار موسوی و کروبی و خاتمی تنها نیست!
گفت: البته سایت صهیونیستی بالاترین متعلق به منوشه امیر به آنها تذکر داده است که سران فتنه با رجوی و رضا پهلوی فرقی ندارند ولی فعلا مصلحت نیست که درون خود را خیلی آشکار کنند.
گفتم: مگر هنوز هم کسی وجود دارد که ماهیت واقعی سران فتنه را نشناخته باشد؟!
گفت: خودشان هم قبول دارند که هویت سران فتنه لو رفته و دچار مرگ سیاسی شده اند ولی می گویند از دکه ای که آنها باز کرده بودند باید استفاده شود!
گفتم: شخصی که عاشق پول و پله بود، سکته کرده و در بستر مرگ افتاده بود. بچه هاش رو صدا کرد و گفت روی سنگ قبرم بنویسید «فلانی مرده اما مغازه اش بازه»!

کاهن
گفت: یکی از نمایندگان مدعی اصلاحات مجلس ششم در مصاحبه با تلویزیون دولتی انگلیس گفته است، پیروزی جنبش سبز حتمی است، فقط کمی دیر و زود دارد!
گفتم: برای کارفرمای فتنه قمپز در کرده که صاحب کار از آنها راضی باشه!
گفت: ولی مدیران بیرونی فتنه یعنی آمریکا و انگلیس و اسرائیل خودشان به شکست مفتضحانه فتنه اعتراف کرده اند.
گفتم: یکی از بت پرست ها از کاهن بت خانه پرسید؛ آیا درست است که برای بت ما هزار سال مثل یک دقیقه است. کاهن گوشش را جلوی دهان بت گذاشت و گفت؛ می گوید بله درست است. یارو دوباره پرسید؛ درست است که هزار سکه برایش مثل یک سکه است، کاهن دوباره جواب داد بله همینطور است. یارو گفت؛ پس به او بگو یک سکه به من بدهد. کاهن به بت نگاه کرد و بعد سرش را تکان داد و گفت؛ می گوید یک دقیقه صبر کن!


نوشته شده در جمعه 89/5/22ساعت 9:41 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |

سگ
گفت: چند تن از مقامات آمریکایی جنایت تروریستی در زاهدان را محکوم کرده اند!
گفتم: مگر همین ها نبودند که از عبدالمالک ریگی به عنوان یک آزادیخواه یاد می کردند؟! فیلم مصاحبه تلویزیون آمریکا و رادیو آمریکا با وی موجود است.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: عبدالمالک ریگی بعد از دستگیری رامین جهانبگلو و هاله اسفندیاری جاسوسان آمریکا اعلام کرده بود که حاضر است در مقابل آزادی این دو جاسوس آمریکا گروگان های ایرانی خود را آزاد کند.
گفت: همان موقع سخنگوی وزارت خارجه آمریکا از ریگی به عنوان یک آزادیخواه انسان دوست تشکر کرده بود.
گفتم: ریگی در اعترافات خودش هم گفته بود که اعضای جندالله توسط نظامیان آمریکایی و انگلیسی آموزش می دیدند.
گفت: آمریکایی ها و انگلیسی ها و اسرائیلی ها و تروریست ها «حیا» را خورده و «شرم» را درسته قورت داده اند.
گفتم: دو تا سگ می خواستند با هم ازدواج کنند. سگ عروس موقع بله گفتن با صدای بلند گفت؛ با اجازه پدر سگم، مادر سگم، برادرهای توله سگم و خود تخم سگم! واق واق.

انگل
گفت: سایت نوروز، ارگان حزب مشارکت به جای محکوم کردن جنایت وحشیانه تروریستی در زاهدان، جمهوری اسلامی را محکوم کرده و نوشته است که تبعیض در منطقه سیستان و بلوچستان عامل این جنایت بوده است!
گفتم: خب! چشم خاتمی روشن! دیگه چی؟!
گفت: حزب مشارکت توصیه کرده که باید با این تروریست ها با مهربانی و رأفت برخورد شود!!
گفتم: اتفاقا سایت صهیونیستی بالاترین هم که «منوشه امیر» اسرائیلی مدیر آن است از تروریست ها حمایت کرده و نوشته است «اگر نمی توانیم بمب به خودمان ببندیم و مسجد را منفجر کنیم، لااقل می توانیم با اسلحه به آنها حمله کنیم»!
گفت: سایت بالاترین از آغاز فتنه تاکنون حامی موسوی و خاتمی و کروبی بوده و باید هم مانند حزب مشارکت و سران فتنه از جنایت تروریست ها حمایت کند.
گفتم: باز هم سران فتنه می توانند ادعا کنند که وابسته به آمریکا و اسرائیل نیستند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! اینطوری که پیداست، علاوه بر همخوانی با یکدیگر همخون هم هستند.
گفتم: یارو به دوستش نوشته بود؛ تو در اعماق قلبم جای داری و همراه خون در رگهایم جاری هستی، دیروز رفتم آزمایش خون دادم، دکتر گفت انگل داری!!

گاف
گفت: سایت جرس اتاق فکر سران فتنه در لندن نامه ای از خاتمی خطاب به یکی از بازداشت شدگان فتنه 88 را منتشر کرده است.
گفتم: خب! که چی؟
گفت: تاریخ این نامه 17 مرداد 89 است یعنی حدود 23 روز دیگر.
گفتم: ای بابا! اینکه چیزی نیست، مگر در حالی که دبیرکل و اعضای شورای مرکزی و مسئول دفتر سیاسی حزب مشارکت در بازداشت بودند، به نام این حزب بیانیه صادر نمی شد؟!
گفت: چه عرض کنم؟! شاید این نامه هم از سوی جرج سوروس صهیونیست در یکی از ملاقات هایش با خاتمی به وی دیکته شده و او زودتر از موعد منتشرش کرده است؟!
گفتم: از شخصی پرسیدند؛ شما کی وارد تهران شدید؟ جواب داد پس فردا! به او گفتند، هنوز که پس فردا نشده! و یارو گفت؛ آره! می دونم! ولی چون خیلی عجله داشتم زودتر اومدم!!


نوشته شده در دوشنبه 89/4/28ساعت 9:53 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |

عجب...!
گفت: یکی از ضدانقلابیون فراری و حامی فتنه سبز در
مصاحبه با بی بی سی گفته است؛ طرح حجاب و
عفاف همان طرح یکسان سازی کمونیست ها در چین
است!
گفتم: مگر کمونیست ها دنبال حجاب خانم ها
بودند؟
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: طرح یکسان سازی کمونیست ها چه ربطی به طرح حجاب و عفاف دارد؟!
گفت: باز هم چه عرض کنم؟!
گفتم: شخصی به یکی از اراذل و اوباش اجاره ای گفت؛ گیر عجب خری افتاده ایم؟! و یارو در پاسخ گفت؛ خودت گیر عجب خری افتاده ای!!

گیج
گفت: خاتمی گفته است ما در پی اجرای قانون اساسی بودیم!
گفتم: همکاری آشکار با سازمان های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل و انگلیس، ملاقات های پی درپی با جرج سوروس صهیونیست، اهانت به ساحت مقدس حضرت امام حسین(ع) و حضرت صاحب الزمان(عج)، اهانت به حضرت امام(ره)، آتش زدن مسجد، شعار به نفع آمریکا و اسرائیل و... در کجای قانون اساسی است؟!
گفت: همین دو روز پیش، زهرا رهنورد معروف به پیرزن اصلاحات در مصاحبه با یک سایت ضدانقلاب اعلام کرد که سران فتنه در پی تغییر قانون اساسی هستند.
گفتم: چه عرض کنم؟!
گفت: اما خودمونیم ها، این سران فتنه بدجوری گیج شده اند و راه پس و پیش را گم کرده اند.
گفتم: شخصی را فرستادند توی یک اتاق گرد و گفتند یک گوشه پیدا کن و بنشین و یارو هنوز داره می چرخه و دنبال «گوشه» میگرده!

دزد
گفت: کروبی در ملاقات با خانواده های برخی از بازداشت شدگان فتنه 88 بدجوری به تته پته افتاده است.
گفتم: چطور مگر؟!
گفت: چند تن از اعضای خانواده بازداشت شدگان از کروبی پرسیده اند، اینهمه سر و صدا چه نتیجه ای داشت؟ و چرا دیگر هیچ اثری از جنبش سبز(!!) دیده نمی شود؟! چرا فرزندان ما را فریب دادید و خودتان در خانه های لوکس و اشرافی زندگی می کنید و...
گفتم: خب! کروبی چه پاسخی داده است؟
گفت: کروبی گفته که جنبش سبز نمرده بلکه ما با هوشمندی آن را از کف خیابان ها به سایت ها و فضای سایبری منتقل کرده ایم!
گفتم: حضور در سایت ها که نشانه زنده بودن نیست! در سایت ها به آسانی می توان ادعاهای خلاف مطرح کرد و لاف گزاف زد.
گفت: اتفاقا یکی از حاضران هم با پوزخند به این ادعای کروبی پاسخ داده است.
گفتم: پسری از پدرش پرسید؛ دزد چگونه وارد خانه می شود؟ پدرش گفت؛ نیمه شب بی سر و صدا وارد می شود. نصفه های شب، پسرک با عجله پدرش را صدا کرد و گفت، چه خوابیده ای؟! که دزد آمده! پدر پرسید از کجا فهمیدی؟ و پسرک گفت؛ آخه هرچی گوش کردم دیدم هیچ صدایی نمی آید!


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/24ساعت 7:37 صبح توسط بهنام نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak