سفارش تبلیغ
صبا ویژن























امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب

خودپرداز
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: روزنامه آمریکایی یو.اس.ای تودی اهدای جایزه به ضد انقلابیون ایرانی را باعث رسوایی آمریکا دانسته است.
گفت: خب! حرف حساب زده است، حالا دلیلش چیست؟ نگفته به چه علت؟!
گفتم: تحلیل گر این روزنامه نوشته ممکن است که هویت افرادی مثل اکبر گنجی و سروش برای مردم آمریکا ناشناخته باشد ولی آنها نزد مردم ایران شخصیت های دست پائین و بی اهمیتی هستند.
گفت: خب! از قدیم و ندیم هم گفته اند «لایق دیگ، چغندر است» و همین افراد بی شخصیت لایق جوایز آمریکایی ها و اسرائیلی ها هستند.
گفتم: این تحلیلگر می نویسد؛ جایزه های پی درپی به این افراد نشان می دهد که آمریکا از جلب همکاری افراد باشخصیت و صاحب نظر ایرانی عاجز بوده است.
گفت: ولی برخی از همین اراذل و اوباش فراری که قبلاً وارد این معرکه شده بودند حالا فهمیده اند که چه بلایی بر سرشان آمده و به غلط کردن افتاده اند.
گفتم: یارو پای ماشین خودپرداز بانک نشسته بود و زار زار گریه می کرد و می گفت؛ ماشین جون! غلط کردم، پول نخواستم! گواهینامه منو پس بده، دیگه... می خورم اگه این طرف ها پیدام بشه!

محله
گفت: گروه های ضد انقلاب به موسوی و کروبی و خاتمی اعتراض کرده اند که چرا جنبش سبز را به بن بست کشانده اید؟!
گفتم: آخه پشه خودش چی هست که سنگ کلیه اش باشه؟!
گفت: خطاب به سران فتنه نوشته اند، چرا هیچ راهکار و برنامه ای برای برون رفت از بن بست کنونی ارائه نمی دهید؟!
گفتم: راه درون رفت را اسرائیل و آمریکا و انگلیس به سران فتنه ارائه کرده بودند، حالا چرا راه برون رفت را از سران فتنه می خواهند؟!
گفت: یکی از همین گروه ها خطاب به موسوی و خاتمی و کروبی نوشته است، شما که در میان مردم ایران هیچ جایگاهی نداشتید چرا رهبری جنبش را برعهده گرفتید و آنهمه شعار دادید؟!
گفتم: خبرنگار صدا و سیما از شخصی پرسید نظرتان درباره بهداشت این محله چیست؟ یارو گفت؛ با تشکر از ریاست محترم صدا و سیما، کارگردان برنامه، تهیه کننده، مجری، دوربین دار، حمل و نقل، افکت و صدابردار، بنده اهل این محل نیستم!!

مرده
گفت: یکی از ضد انقلابیون فراری از گروه های مارکسیستی سابق خطاب به سایر گروه های ضد انقلاب گفته است نباید اینقدر به موسوی و کروبی فشار بیاورید که حرفی از اسلام و امام نزنند.
گفتم: خب! که چی؟!
گفت: به آنها نصیحت کرده است که باید شرایط سران فتنه را درک کنند و متوجه باشند که آنها هنوز نمی توانند مثل بقیه اپوزیسیون آشکارا علیه اسلام و امام موضع بگیرند.
گفتم: ولی سران فتنه در جریان فتنه 88 علنا علیه امام و انقلاب موضع گرفته اند و دیگر پرده پوشی فایده ای ندارد.
گفت: می خواهد بگوید حالا که دوباره دم از اسلام و امام می زنند نباید دست آنها را رد کرد.
گفتم: دیگه دیر شده، یارو رفیقش را که مرده بود به خواب دید و پرسید چه خبر؟! تو که می گفتی سال های سال زنده خواهی بود؟ و دوست مرده اش گفت؛ آره! ولی وقتی حضرت عزرائیل به من گفت نوبت تو رسیده که بمیری، فهمیدم این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست!

مغازه
گفت: بعد از انتشار خبر راه اندازی شبکه ماهواره ای «رسا» توسط سران فتنه، صدای اعتراض برخی از گروه های ضد انقلاب بلند شده است.
گفتم: چرا؟! آنها باید از این که یک شبکه ماهواره ای دیگر علیه نظام اسلامی راه اندازی می شود خوشحال باشند؟
گفت: خوشحال هستند ولی می گویند با وجود این که سران فتنه علیه اسلام و امام و انقلاب حرکت کرده اند چرا دوباره اسم اسلام را در شبکه خود مطرح می کنند!
گفتم: خب! همه منافقین اینطوری هستند کار موسوی و کروبی و خاتمی تنها نیست!
گفت: البته سایت صهیونیستی بالاترین متعلق به منوشه امیر به آنها تذکر داده است که سران فتنه با رجوی و رضا پهلوی فرقی ندارند ولی فعلا مصلحت نیست که درون خود را خیلی آشکار کنند.
گفتم: مگر هنوز هم کسی وجود دارد که ماهیت واقعی سران فتنه را نشناخته باشد؟!
گفت: خودشان هم قبول دارند که هویت سران فتنه لو رفته و دچار مرگ سیاسی شده اند ولی می گویند از دکه ای که آنها باز کرده بودند باید استفاده شود!
گفتم: شخصی که عاشق پول و پله بود، سکته کرده و در بستر مرگ افتاده بود. بچه هاش رو صدا کرد و گفت روی سنگ قبرم بنویسید «فلانی مرده اما مغازه اش بازه»!

کاهن
گفت: یکی از نمایندگان مدعی اصلاحات مجلس ششم در مصاحبه با تلویزیون دولتی انگلیس گفته است، پیروزی جنبش سبز حتمی است، فقط کمی دیر و زود دارد!
گفتم: برای کارفرمای فتنه قمپز در کرده که صاحب کار از آنها راضی باشه!
گفت: ولی مدیران بیرونی فتنه یعنی آمریکا و انگلیس و اسرائیل خودشان به شکست مفتضحانه فتنه اعتراف کرده اند.
گفتم: یکی از بت پرست ها از کاهن بت خانه پرسید؛ آیا درست است که برای بت ما هزار سال مثل یک دقیقه است. کاهن گوشش را جلوی دهان بت گذاشت و گفت؛ می گوید بله درست است. یارو دوباره پرسید؛ درست است که هزار سکه برایش مثل یک سکه است، کاهن دوباره جواب داد بله همینطور است. یارو گفت؛ پس به او بگو یک سکه به من بدهد. کاهن به بت نگاه کرد و بعد سرش را تکان داد و گفت؛ می گوید یک دقیقه صبر کن!


نوشته شده در جمعه 89/5/22ساعت 9:41 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |


Design By : Pichak