امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب
سوراخ شفا آرزو دگرگونی
گفت: یکی از سران فتنه به چند تن از مدعیان اصلاحات گفته است باید بررسی کنید که علت ریزش شدید هواداران چه بوده است؟!
گفتم: این که نیازی به بررسی ندارد. وقتی هواداران اولیه متوجه می شوند که سران فتنه به آنها دروغ می گویند و خودشان با عوامل نشان دار آمریکا و اسرائیل فالوده می خورند و دست به وطن فروشی می زنند و... به طور طبیعی از آنها دور می شوند.
گفت: زهرا رهنورد در همان جلسه گفته است؛ اساساً طرح این سؤال بی مورد است و یکی از اطرافیان نزدیک موسوی اعلام داشته که در این باره تحقیق کرده ولی هنوز به نتیجه ای نرسیده است.
گفتم: یارو یک قالب یخ را روی دست گرفته و با تعجب به آن نگاه می کرد، پرسیدند چرا به آن زل زده ای؟ یارو در جواب گفت؛ ببین! داره ازش آب میچکه، اما هرچی نگاه می کنم معلوم نیست کجاش سوراخه!
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: کروبی یک نامه سرگشاده دیگر نوشته و در آن، باز هم ادعا کرده که به زندانیان تجاوز جنسی می شود!
گفت: شیخ بیچاره از این که هیچکس به او محل نمی گذارد خیلی عصبانی شده و برای مطرح شدن خودش را بدجوری به در و تخته می زند!
گفتم: سایر عوامل فتنه هم از او فقط برای خنده و تفریح و پرکردن اوقات فراغت خود استفاده می کنند.
گفت: هنوز معلوم نیست که این شیخ از همه جا مانده و رانده چرا در بن بست مسائل جنسی درجا می زند و از این سطح بالاتر نمی آید؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از دیوانه ای پرسیدند اگر از تیمارستان مرخص شوی چه می کنی؟ گفت؛ شیشه خانه و مغازه مردم را می شکنم. سال بعد همین سؤال را پرسیدند، جواب داد دوچرخه سازی باز می کنم و با تیوپ دوچرخه تیرکمان درست می کنم و می زنم شیشه ها را می شکنم! سال بعد پرسیدند، گفت به کنار دریا می روم. گفتند آفرین! خب! بعد چه می کنی؟ گفت؛ سنگ های ساحل را جمع می کنم! گفتند؛ خیلی عالیه معلومه که شفا پیدا کرده ای، خب! بعدش چی؟ جواب داد؛ با سنگ هایی که جمع کرده ام می زنم شیشه های خانه و مغازه مردم را می شکنم!
گفت: درگیری شدید گروه های ضد انقلاب با هم و لجبازی برخی سران فتنه علیه یکدیگر بدجوری مدیران بیرونی فتنه را نگران کرده است.
گفتم: وقتی بهایی ها و منافقین و سلطنت طلب ها و مدعیان اصلاحات و مارکسیست ها را در یک ائتلاف دور هم جمع می کنند، معلوم است که بعد از شکست فتنه این گروه ها نقطه ائتلافی ندارند و به جان هم می افتند.
گفت: سایت بالاترین که تحت مدیریت منوشه امیر است خطاب به آنها توصیه کرده است که دست از لجبازی بردارند و با هم کنار بیایند.
گفتم: ولی این گروه ها مدتهاست که از مقابله با جمهوری اسلامی ناامید شده اند و اگر با یکدیگر هم درگیر نباشند، بدجوری احساس پوچی می کنند.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: دو نفر که خیلی با هم لج بودند محکوم به اعدام شده بودند. به اولی گفتند؛ آخرین آرزویت قبل از مردن چیست؟ گفت؛ می خواهم نامزدم را ببینم. به دومی گفتند آرزوی تو چیست؟ گفت؛ اجازه ندهید او نامزدش را ببیند!
گفت: یکی از سایت های ضد انقلاب با انتقاد از سران فتنه خطاب به آنها نوشته است، «بدجوری سر ما را کلاه گذاشتید، خودتان راحت می گردید و به عیش و نوش مشغولید ولی هواداران بیچاره را دم تیغ دادید و به خاک سیاه نشاندید»!
گفتم: سران فتنه که از همه بدبخت تر و فلک زده تر هستند.
گفت: سران فتنه هم باید به سازمان های جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس اعتراض کنند و بگویند که چرا آنها را به این حال و روز انداخته اند...؟!
گفتم: ولی مطابق اسناد موجود، سران فتنه از آمریکا و کشورهای اروپایی و برخی کشورهای عربی پول های کلانی گرفته بودند و مفت و مجانی برای آنها کار نکرده اند.
گفت: همین سایت ضد انقلابی خطاب به سران فتنه نوشته؛ پس چی شد آن دگرگونی و تغییری که وعده اش را داده بودید؟! نکند که خواب سوءاستفاده دیگری از ما دیده اید؟!
گفتم: از شخصی پرسیدند «دگرگونی» یعنی چی؟ و یارو که فروشنده پیاز و سیب زمینی بود در پاسخ گفت؛ دگرگونی یعنی این که اگه این «گونی» نشد، برو تو اون «گونی»!
Design By : Pichak |