سفارش تبلیغ
صبا ویژن























امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب

قسمت سوم
بانوی صلح ! یا وطن فروش ؟!

تاکنون 3 قسمت از دفاعیات مدیرمسئول کیهان در دادگاهی که با شکایت شیرین عبادی از وی تشکیل شده بود، به چاپ رسیده است و آنچه پیش روی دارید قسمت چهارم از دفاعیات مورد اشاره است.
گفتنی است وقتی شریعتمداری اسنادی را ارائه کرد که از وابستگی شیرین عبادی به صهیونیست ها حکایت می کرد و در وطن فروشی وی تردیدی باقی نمی گذاشت، نسرین ستوده یکی از وکلای شیرین عبادی خطاب به شریعتمداری گفت؛ این اتهامات نیاز به سند دارد و در ادامه گفت مثلاً ، سند دریافت پول از بیگانگان چیست؟ و هنگامی که مدیرمسئول کیهان متن سند مورد اشاره خود را که برگرفته از اظهارات شیرین عبادی بود، قرائت کرد، نسرین ستوده در یک اقدام نمادین که به نظر می رسید از قبل طراحی شده بود، اعلام کرد که به عنوان مخالفت جلسه دادگاه را ترک می کند. این اقدام وی در حالی صورت گرفت که 3 وکیل مدافع دیگر شیرین عبادی در دادگاه حضور داشتند و اگر حرکت وی برای جوسازی نبود، قاعدتاً 3 وکیل دیگر نیز باید جلسه را ترک می کردند!
شریعتمداری دفاعیات خود را به شرح زیر ادامه داد؛
4- در بخش دیگری از شکوائیه خانم شیرین عبادی علیه کیهان آمده است؛ «در روزنامه کیهان مورخ 13/5/87 عنوان شده که صهیونیست ها برای اعطای جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی تلاش گسترده ای داشتند تا آنجا که تلاش پی گیر و گسترده آنان، تردید برخی محافل غربی را نیز برانگیخته بود.» خانم عبادی در ادامه می نویسد: «این مطلب نادرست، توهین آمیز بوده و مدیرمسئول کیهان باید مستندات خود را ارائه کند و ثابت کند صهیونیست ها تلاش گسترده ای برای دادن جایزه به من داشته اند.»
درباره این بخش از شکایت خانم شیرین عبادی نظر ریاست محترم دادگاه و اعضای گرامی هیئت منصفه را به موارد زیر جلب می کنم.
الف: خانم شیرین عبادی یک حقوقدان است و 4 حقوقدان دیگر را نیز به عنوان وکلای مدافع خود در این پرونده معرفی کرده است. بنابراین و به یقین انتظار ندارند اینجانب برای اثبات تلاش پی گیر و بی وقفه صهیونیست ها با هدف اعطای جایزه صلح نوبل به ایشان، مثلا یک سند طبقه بندی شده با مهر به کلی سری و امضای رئیس موساد و یا آژانس بین الملل یهود را به دادگاه ارائه کنم! خانم عبادی و 4 وکیل مدافع ایشان به خوبی می دانند که راه اثبات جرم منحصر به ارائه اسناد سری و طبقه بندی شده نیست، بلکه در بسیاری از موارد، ارائه شواهد متقن، اسناد آشکار مستحکم، اظهارات متهم و جهت گیری و مواضع کسانی که دستور ارتکاب جرم را صادر کرده اند ، در هدایت بازجویان و بازپرسان برای کشف جرم و شناسایی مجرمان نقش برجسته تر و گویاتر از اسناد طبقه بندی شده دارند. به عنوان مثال کدام جاسوس را سراغ دارید که بازداشت، محاکمه، اثبات جرم و نهایتاً، مجازات وی با استناد به اسناد طبقه بندی شده ای صورت گرفته که از سازمان اطلاعاتی مأموریت دهنده کشف و به دست آمده باشد؟!
کیهان نیز اسناد و شواهد فراوانی ارائه می دهد که در حمایت و تلاش صهیونیست ها و سایر قدرت های بیگانه برای اعطای جایزه صلح نوبل به خانم شیرین عبادی کمترین تردیدی باقی نمی گذارد ، چرا که بنابه این قول حکیمانه و رایج در میان حقوقدانان «نحن ابناء الدلیل، نمیل حیث یمیل» ما فرزندان دلیل هستیم و به آن سوی می رویم که دلایل ما را می برند.
ب: یکی از روش های شناخته شده و کارآمد برای کشف «ستون پنجم دشمن»، همخوانی در مواضع و عملکرد است. بهره گیری از این فرمول در همه جای دنیا مرسوم است چرا که فرد، گروه و یا جریان وابسته و یا برانگیخته از سوی دشمن دقیقاً به همین منظور به کار گرفته می شود.
اکنون از خانم شیرین عبادی سؤال می کنم که کدامیک از مواضع و عملکرد ایشان با اهداف رسماً اعلام شده و عملا دنبال شده آمریکا و صهیونیست ها علیه جمهوری اسلامی ایران و مردم شریف این مرز و بوم همخوانی نداشته است؟!
چه کسی می تواند انکار کند که بیشترین دشمنی و کینه توزی صهیونیست ها متوجه «اسلام ناب محمدی(ص)» و ماهیت ظلم ستیز آن است؟ یعنی همان عاملی که به اعتراف صریح دشمنان، اصلی ترین عامل سقوط رژیم دیکتاتور و آمریکایی شاه، آزادی و استقلال مردم، حاکمیت آنان بر سرنوشت خود، مقابله جانانه و مثال زدنی در برابر توطئه های سی و چند ساله آمریکا و اسرائیل و سایر متحدان اروپایی آنها، نظیر تدارک چند کودتا، محاصره اقتصادی، غائله تروریست ها، جنگ تحمیلی، بمباران و موشک باران شهرها، جنگ نفت کش ها، چالش هسته ای و... بوده است. بدیهی است که تکیه بر اسلامی با این مشخصات بیشترین و شدیدترین کینه آمریکا و اسرائیل را در پی داشته باشد. آیا هیچ صاحب نظری می تواند نقش آفرینی همین اسلام ناب محمدی(ص) در بیداری جهان اسلام، برانگیختن ملت های مسلمان و توده های محروم و پا برهنه علیه دیکتاتورها و استعمارگران را مورد تردید قرار دهد. آیا الگو گرفتن انتفاضه در فلسطین، حزب الله در لبنان، موج گسترده اسلامگرایی در ترکیه، الجزایر، تونس، عراق، افغانستان، لبنان، اردن و به قول آلوین تافلر نه فقط در جهان اسلام، بلکه در تمامی دنیای دین باوران از اسلام ناب محمدی(ص) قابل تردید است؟ اولیورکوهن به حق می گوید؛ دکترین پایان تاریخ فوکویاما را فراموش کنید، در آغاز هزاره سوم شاهد قطب قدرتمند اسلام به رهبری ایران هستیم و اباابان نخست وزیر وقت اسرائیل با همه ناحق بودن حق داشت! که می گفت؛ انقلاب اسلامی ایران زلزله ای برپا کرده است که بیشتر از همه، تل آویو را می لرزاند و به سقوط می کشاند! آیا ایران امروز قدرتمندترین کشور منطقه نیست؟ و آیا این اقتدار از باورهای اسلامی مردم ریشه نمی گیرد؟ آیا صدها کانال تلویزیونی، صدها ایستگاه رادیویی و هزاران سایت اینترنتی، همه روزه میلیون ها کلمه و فیلم و گزارش علیه جمهوری اسلامی ایران با نشانه روی به اسلام ناب محمدی(ص) تولید و پخش نمی کنند؟! آیا ایران اسلامی در عرصه علم و تکنولوژی پیشتازترین کشور منطقه و در برخی از زمینه ها کشور پنجم و ششم و هشتم جهان نیست؟ آیا فتنه اخیر با همه گستردگی که داشت و تمامی دشمنان خارجی و بیرونی که به روش جنگ احزاب در صدر اسلام به دمیدن در آتش آن برخاسته بودند، قدرتمندترین کشورها را به زانو درنمی آورد و همین فتنه در ایران اسلامی به زانو درنیامد؟ کدامیک از این همه اقتدار و عظمت و مردم سالاری که دشمنان نیز ناچارا به آن اعتراف می کنند قابل انکار است؟ و آیا این همه که فهرست کردن آن نیز مثنوی هفتاد من کاغذ است تنها و تنها به برکت اسلام ناب محمدی(ص) و باورهای عمیق و دلدادگی مردم این مرز و بوم به اسلام ناب نیست؟ خدا بر درجات امام راحل ما رضوان الله تعالی علیه بیفزاید که در مواردی اینگونه خطاب به آمریکا و اسرائیل می فرمود؛ اگر می گوئید چیزی نشده پس چرا اینقدر سر و صدا و هیاهو به راه انداخته اید؟!
اکنون بار دیگر به بیانیه کمیته اهدای جایزه صلح نوبل بازمی گردم. این بیانیه در توضیح دلایلی که منجر به انتخاب خانم شیرین عبادی برای دریافت جایزه صلح نوبل سال 2003 میلادی شده است تصریح می کند که «خانم شیرین عبادی نماینده اسلام اصلاح شده است و در راستای تفسیر جدید از قوانین اسلامی بحث و جدل می کند»! و خانم شیرین عبادی نیز در سخنان خود بعد از دریافت جایزه صلح نوبل همنوا با بیانیه یاد شده تاکید می کند که «ما در ایران قوانین خوبی نداریم. بعضی از مردم فکر می کنند این قوانین برگرفته از اسلام است، اما به نظر من این قوانین ناشی از تفسیر نادرست ما از قوانین اسلامی است»!
همین خانم شیرین عبادی در مصاحبه با روزنامه آمریکایی «بالتیمور سان» می گوید که او نیز همانند سیاستمداران واشنگتن، مذهبی های افراطی خاورمیانه را محکوم می کند و معتقد است در حال حاضر اصلاح طلبان مسلمان در سراسر جهان در حال ساختن جنبشی هستند که با تفسیر و تعبیر صحیح از قرآن و فقه اسلامی در مقابل حکومت های اسلامی بایستند. مسلمانان باید اسلام واقعی را بیاموزند و متوجه شوند که کلید بهشت در دست حکومت ها و گروههای اسلامی نیست!
شیرین عبادی در گفت وگو با هفته نامه فرانسوی «لوموند» خواستار لغو قوانین جزایی اسلام و قوانین شرعی شده است.
ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه؛
آیا تاکید کمیته صلح نوبل در بیانیه اعطای جایزه و اظهارات خانم شیرین عبادی در تائید آن به مفهوم مقابله با اسلام ناب محمدی(ص) یعنی همان خواست بارها اعلام شده و دنبال شده آمریکایی ها و صهیونیست ها نیست؟ بدیهی است که دشمنان نیز در پی حذف نام اسلام نیستند، زیرا می دانند که نمی توانند. آنان به گواهی هزاران شاهد و سند و قرینه، قرائت تحریف شده ای از اسلام را دنبال می کنند که مخصوصا عناصر و آموزه های ظلم ستیزی، مقاومت در برابر باج خواهی و ایستادگی در مقابل زورگویی قدرت های استکباری و استعمارگر از آن حذف شده باشد. باور بفرمائید این یکی از آموزه های جنگ نرم است.
مگر چند سال قبل صهیونیست ها قرآنی با حذف آیات جهاد منتشر نکردند؟ مگر همین مدعیان اصلاحات که خانم عبادی از ضرورت فراگیر شدن اصلاحات مورد نظر آنها سخن می گوید، اصرار نداشتند که قرائت های دیگری از اسلام ارائه دهند. اینجانب همه آن قرائت ها را بررسی کرده ام و با جرأت می گویم که تمامی آنها در یک نقطه مشترک هستند و آن حذف عناصر و آموزه های ضداستکباری و ظلم ستیزانه اسلام است. یعنی دقیقا همان که خانم عبادی البته با ناشی گری سنگ آن را به سینه می زند.
آیا خانم شیرین عبادی با توجه به نمونه های مستندی که ارائه شد در این زمینه با صهیونیست ها همراه و همخوان نبوده است؟
ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه،
امروزه دیگر دوران تحریف قرآن و آموزه های اسلامی از طریق آیه سازی و حدیث پردازی گذشته است. دیگر مسیلمه های کذاب در مقابل سوره مبارکه فیل، به اصطلاح سوره «الفیل ماالفیل، خرطومه طویل و له ذنب قصیر!» جعل نمی کنند و مانند بهائیان چند دهه قبل آیه «یخرج من الرشت و المازندران زنجفیلا»! نمی آورند. امروزه به قول مبارک حضرت امام قدس سره، در مقابل اسلام ناب محمدی(ص)، جریان موازی «اسلام آمریکایی» را می سازند و به میدان می آورند. اسلام آمریکایی یعنی همان اسلامی که صهیونیست ها توصیه می کنند و خانم شیرین عبادی از ضرورت ترویج آن دم می زند. اسلام آمریکایی هم مانند اسلام ناب محمدی(ص)، نماز و روزه و خمس و غسل و احکام شکیات نماز دارد و فقط ظلم ستیزی و عدالت خواهی که آفت جان قدرتها است از آن حذف شده است. «سراب» است که ظاهر آب را دارد ولی تشنه را به جای سیراب کردن، در بیابان سرگردان کرده و نهایتا به مرگ می کشاند.
ریچارد هاوس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا
AMERICAN CONCIL ON FOREIGN RELATION
در جدیدترین طرح پیشنهادی خود به کاخ سفید برای مقابله با ایران اسلامی توصیه می کند که هرگونه حمله مستقیم به اسلام نتیجه معکوس دارد و باید از جریاناتی در ایران حمایت شود که اسلام بدون مقابله با آمریکا و اسرائیل را ترویج می کنند.
به یقین امام راحل ما رضوان الله تعالی علیه این روزها را می دیدند. آن بزرگوار مخصوصا در آخرین سالهایی که در قید حیات بودند- البته بنده ترجیح می دهم که بگویم حیات در قید ایشان بود- بارها و بارها خطر اسلام آمریکایی را گوشزد می فرمودند و از آن با عنوان، اسلام مرفهین بی درد، اسلام سرمایه داران، اسلام دین به دنیافروشان، اسلام سازش و تسلیم، اسلام پذیرش ذلت در برابر باج خواهی زورمندان و... یاد می کردند.
خانم شیرین عبادی دقیقاً و بی کم و کاست این خواسته آمریکا و صهیونیست ها را که مقابله با اسلام ناب محمدی(ص) است، دنبال کرده است. البته، «جایی که عقاب پر بریزد، از پشه لاغری چه خیزد»؟
ج: سیاه نمایی درباره جمهوری اسلامی ایران و ارائه تصویری مخدوش، ضدانسانی، عقب افتاده از آن یکی دیگر از اهداف تعریف شده آمریکا، رژیم صهیونیستی و متحدان اروپایی آنها بوده و هست.
ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه!
آیا خانم شیرین عبادی و وکلای مدافع ایشان می توانند در میان مواضع چند سال گذشته خانم عبادی به عنوان برنده جایزه صلح نوبل، فقط یک نمونه- تاکید می کنم فقط یک نمونه- را آدرس بدهند که سیاه نمایی، توهم پراکنی و مخصوصاً تکرار دروغ های شاخدار و مضحک صهیونیست ها علیه جمهوری اسلامی ایران و مردم این مرز و بوم نباشد؟ سیاه نمایی های خانم عبادی در پاره ای از موارد به اندازه ای خصمانه بوده است که گاه دشمنان تابلوداری نظیر منوشه امیر مجری و مسئول رادیو اسرائیل نیز برای حفظ پرستیژ خود اظهارات وی را به گونه ای منتشر می کند که خیلی باعث آبروریزی نباشد، چرا که منوشه امیر -صهیونیست ایرانی الاصل و فرزند یعقوب ساچمه چی تهرانی، نزول خوار معروف سه راه سیروس در دوران طاغوت- در کار خود خبره است و می داند شاخ های دروغ اگر خیلی بلند باشد، برای گوینده آن گلوگیر و رسوایی برانگیز خواهد بود! در این باره اگرچه گفتنی بسیار است ولی برای اختصار تنها به چند مورد اشاره می کنم که مشتی خواهد بود، نمونه خروارها.
در ضیافت پارلمان سوئیس در شهر برن که به افتخار اعطای جایزه صلح نوبل به خانم شیرین عبادی برپا شده بود و علاوه بر جمعی از نمایندگان مجلس سوئیس، تعدادی از شخصیت های این کشور نیز حضور داشتند، ابتدا آقای «ماکس بندر» رئیس پارلمان سوئیس برای خوشآمدگویی پشت تریبون می رود و از خانم عبادی با عنوان «نماد ایستادگی و مقاومت برای دفاع از حقوق بشر در ایران»! یاد می کند و نوبت که به خانم عبادی می رسد، ضمن ایراد سخنانی درباره نقض حقوق و مخصوصاً حقوق زنان و کودکان در ایران، خطاب به جمعیت می گوید «من به خاطر نگرانی از وضعیت زنان ایران لباس سیاه پوشیده ام»!
تقریباً هیچ سخنرانی و مصاحبه ای از خانم شیرین عبادی را نمی توان آدرس داد که در آن علیه حقوق بشر در ایران اسلامی و مخصوصاً با قید اسلامی، سیاه نمایی نکرده باشد. او طی سخنانی ضمن تاکید بر فقدان آزادی بیان و اعمال سانسور همه جانبه در ایران، می گوید: «جایزه صلح نوبل باعث شد که حربه سانسور درباره من کارگر نباشد. من از طریق سفرهای متعددی که بعد از دریافت جایزه صلح نوبل انجام می دهم در گوشه و کنار جهان نظرات خود را درباره نامناسب بودن قوانین ایران اعلام می کنم»!
در گزارش های سالانه سازمان عفو بین الملل به روال همیشگی این سازمان، جمهوری اسلامی ایران در رتبه های دوم، سوم و چهارم تعداد اعدام شدگان معرفی می شود. خانم شیرین عبادی در فروردین ماه سال جاری طی مصاحبه ای با رادیو فردا گزارش سال گذشته سازمان عفو بین الملل که در آن ، از ایران به عنوان سومین رتبه اعدام ها یاد شده بود را با عصبانیت رد کرده و می گوید؛ جمهوری اسلامی ایران اولین رتبه جهانی را در اعدام افراد و مخصوصاً اعدام زیر 18 ساله ها دارد!
در همایشی که از سوی سازمان ملل در ژنو برپا شده بود، علی رغم آنکه موضوع همایش «آیا حقوق بشر جهانی است» اعلام شده بود، خانم عبادی برخلاف همه سخنرانان که در باره همان موضوع سخن گفتند، به سیاه نمایی علیه وضعیت حقوق بشر در ایران پرداخت و تا آنجا پیش رفت که جمهوری اسلامی را دیکتاتور نامیده و به «نسل کشی»! متهم کرد.
در پی این همایش برخی از سفرای کشورهای اسلامی مقیم ژنو با مراجعه به سفارت جمهوری اسلامی ایران از اظهارات شیرین عبادی ابراز تأسف کرده و سخنان وی را اهانت به تمامی ملت های مسلمان دانستند.
خانم شیرین عبادی با افتخار!! اعلام می کند که صدور قطعنامه سازمان ملل علیه وضعیت نقض حقوق بشر در ایران با استناد به گزارش هایی بوده است که ایشان برای آقای «بان کی مون» دبیر کل سازمان ملل متحد ارسال کرده بود.
ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه،
آیا سیاه نمایی علیه جمهوری اسلامی ایران یکی از اهداف صهیونیست ها نیست و آیا خانم شیرین عبادی در اجرای این مأموریت سنگ تمام نگذاشته است؟
ادامه دارد.


نوشته شده در شنبه 89/2/4ساعت 3:36 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |

قسمت اول
چرا کمیته صلح نوبل شیرین عبادی را به پاپ ترجیح داد

شریعتمداری مدیر مسئول کیهان در ادامه دفاعیات خود گفت؛
ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه
شکایت خانم شیرین عبادی از کیهان، آنگونه که در متن شکوائیه آمده و وکلای مدافع ایشان در اولین جلسه دادگاه مطرح کرده اند، شامل موارد زیر است که هر چند با یکدیگر رابطه ای ارگانیک و در هم تنیده دارند ولی به روال جاری و معهود دادگاه، هر یک را جداگانه و با ارائه شواهد و اسناد مربوطه پاسخ خواهم داد. این اسناد به وضوح نشان می دهد«خانم شیرین عبادی که صهیونیست ها و آمریکایی ها ایشان را بانوی صلح ایران»! لقب داده اند ، چه هویتی دارد!
1- در کیهان مورخ 2/6/87 مقاله ای با عنوان «اراذل و اوباش چه کسانی هستند»؟! به چاپ رسیده بود که یکی از موارد شکایت خانم شیرین عبادی از روزنامه کیهان است. در این مقاله به نمونه ای از سوابق خانم شیرین عبادی در وابستگی به رژیم خونریز و آمریکایی پهلوی اشاره شده و آمده بود که ایشان، خود را جان نثار شاه می دانسته و از قتل عام مردم قم توسط رژیم پهلوی در 19 دی ماه 1365 حمایت کرده است. درباره مقاله یاد شده و علت و انگیزه آن باید عرض کنم که؛
الف: روز دوشنبه 28 مردادماه 1387 در کانون غیرقانونی موسوم به «مدافعان حقوق بشر»! که خانم شیرین عبادی مسئول خودخوانده آن است یک نشست فوق العاده برپا می شود. موضوع این نشست «اتهامات وارده» است و افرادی نظیر ابراهیم یزدی، دبیرکل گروهک غیرقانونی نهضت آزادی، حسن یوسفی اشکوری، روحانی خلع لباس شده، هادی اسماعیل زاده، سارق اسناد زندان اوین در بدو انقلاب و چند تن دیگر از مدعیان اصلاح طلبی حضور داشتند و ریاست جلسه برعهده خانم شیرین عبادی بوده است. در این نشست خانم شیرین عبادی به مطالب کیهان درباره ایشان و برخی دیگر از مدعیان اصلاحات اشاره می کند و بی آن که برای اثبات ادعای خود مبنی بر غیرواقعی بودن اخبار و گزارش های کیهان دلیل و سندی ارائه دهد، اظهار می دارد «اگر مرا ترور کنند و به قتل برسم، روزنامه کیهان مسئول آن است»! و یکی دیگر از حاضران در جلسه کذایی می گوید؛
«پشت صحنه تمامی مطالبی که علیه خانم شیرین عبادی مطرح می شود، حسین شریعتمداری است»! در پایان این نشست که به قول خودشان نشست اضطراری بود، بیانیه ای صادر می شود. در این بیانیه از رسانه هایی نظیر روزنامه کیهان با عنوان «آشوبگر»! یاد می کنند و از دستگاه قضایی می خواهند که با این رسانه ها برخورد شده و از انتشار آنها جلوگیری شود!
بدیهی است که کیهان در واکنش به این اقدام کانون غیرقانونی مدافعان حقوق بشر حق شکایت داشت و خانم عبادی نیز برای اقدام مجرمانه ای که مرتکب شده بود و اتهام ناروایی که به اینجانب و روزنامه کیهان زده بود پاسخی نداشت، اما کیهان به روال همیشگی خود که در مقابل اینگونه اتهامات به پاسخ می نشیند، طی یادداشتی در تاریخ
2/6/87 با عنوان «اراذل و اوباش چه کسانی هستند»؟! ضمن رد ادعاهای خانم شیرین عبادی آورده بود؛
«این نخستین بار نیست که شیرین عبادی دستور خفه کردن رسانه های متعهد و خاموش کردن صدای اعتراض مردم انقلابی را صادر می کند و آنان را «آشوبگر» می نامد... ایشان در روزهایی که قیام زنان و مردان انقلابی شهر مقدس قم- 19 دی ماه 1356- به گونه ای وحشیانه از سوی رژیم آمریکایی شاه سرکوب شد نیز به حمایت از آن سرکوب وحشیانه و قتل عام بی رحمانه پرداخت». در ادامه آن یادداشت آمده بود؛
«شاید کمتر کسی سخنرانی های شیرین عبادی در آن روزها را به یاد داشته باشد. سخنرانی هایی که در آن از انقلاب و انقلابیون مسلمان ایران ابراز «تنفر و انزجار» می کرد و با لگدمال کردن پیکر زنان و کودکانی که در جریان قتل عام وحشیانه رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شده بودند، خود را «جان نثار شاه» و «آماده جانبازی» در راه شاهنشاه آریامهر می دانست.»
در همان مقاله خطاب به شیرین عبادی آمده بود؛
«امروز حق داریم به نمایندگی از آن مردان و زنان و کودکان به خون غلتیده که خویشان حقیقی ما هستند و به پیروی از مراد و مقتدایمان حضرت امام خمینی(ره) از شما دادخواهی کنیم که چرا یک «ملت مسلمان» را که خواستار رهایی از چنگال استعمار آمریکا و انگلیس و رژیم دست نشانده پهلوی بود، «عامل اجنبی» خواندید و چرا «انقلاب اسلامی» آنان را «آشوب طلبی» نامیدید؟ و طرفه آن که خود را «مدافع حقوق زنان و کودکان» نیز جا می زنید؟! مگر قتل عام هزاران زن و کودک مظلوم این مرز و بوم، تجاوز به حقوق زنان و کودکان نبود؟ و اگر بود- که بود- چرا از آن قتل عام وحشیانه حمایت کردید؟! و چرا امروز هم به همین ملت پشت کرده و بر سفره اربابان آمریکایی تان نشسته اید و همچنان از «اراذل و اوباش» واقعی که همجنس بازان و بهائیان و روسپیان و تروریست ها و اشرار خیابانی و بیابانی هستند، دفاع می کنید؟...»
ب: در پی چاپ این یادداشت، خانم شیرین عبادی ضمن شکایت از روزنامه کیهان تلاش کرد اظهارات خویش در حمایت از سرکوب و قتل عام مردم ایران و اعلام جان نثاری برای شاه را تکذیب کند و گفت و نوشت که هرگز چنین اظهاراتی را بیان نکرده است! و جالب آن که برای محکم کاری در تکذیب خبر کیهان طی مصاحبه ای با تظاهر به خشم و نفرت از رژیم سفاک پهلوی گفت؛ «مرده شور شاه را ببرند»!
با شناختی که از خانم شیرین عبادی داشتیم و داریم، تکذیب خبر مستند کیهان از سوی ایشان برایمان دور از انتظار نبود. از دروغگویی پرسیدند آیا در طول عمر شصت و چند ساله خود برای یک بار هم که شده، حرف راست زده ای؟ پاسخ داد اگر بگویم آری، دروغ دیگری گفته ام!
خانم شیرین عبادی در حالی خبر کیهان را تکذیب می کرد که اظهارات ایشان در شماره سوم بهمن ماه روزنامه رستاخیز، ارگان رسمی حزب «شاه ساخته» رستاخیز درج شده بود و ما این سند را که در آرشیو کیهان وجود داشت و نسخه ای از آن نیز خدمت ریاست محترم دادگاه تقدیم می شود، به دست چاپ سپردیم و در پاسخ به تظاهر خانم عبادی که گفته بود؛ «مرده شور شاه را ببرند»! خطاب به ایشان نوشتیم؛ سرکار خانم عبادی! مرده شور شاه را که چند ده سال پیش برده اند. اگر جرأت دارید، اعلام بفرمائید مرده شور بوش و شیمون پرز و نتانیاهو را ببرند. مگر قرار نیست فرزند زمان خود باشید؟!
ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه!
ملاحظه می فرمائید که ادعای خانم شیرین عبادی در این بخش از شکایت ایشان بی پایه و اساس است و اگر قرار به پی گرد قضایی باشد، خانم شیرین عبادی به دلایل یاد شده قابل تعقیب هستند.
ج: برای آن که تابلوی روشن تری از ماجرای یاد شده ترسیم کرده باشم از محضر دادگاه محترم اجازه می خواهم به این نکته نیز اشاره کنم که آن روزها- بهمن ماه 56- خانم شیرین عبادی رئیس شعبه 24 دادگاه شهرستان تهران-و سپس رئیس دادگستری تهران- و مسئول «کمیته زنان دادگستری» بود. کمیته ای که تحت نظارت خانم «مهناز افخمی» وزیر مشاور و بهایی کابینه هویدا فعالیت می کرد. گفتنی است که خانم مهناز افخمی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به آمریکا گریخت و از سوی «اشرف پهلوی» مأمور راه اندازی یک تشکیلات با هدف جمع آوری و سازماندهی سلطنت طلب های گریخته از کشور شد. این تشکیلات با عنوان «بنیاد مطالعات ایران» در واشنگتن آمریکا راه اندازی شد که «بنیاد اشرف پهلوی» نیز نامیده می شود. این بنیاد علاوه بر دروغ پردازی و توهم پراکنی علیه اسلام و انقلاب، کمک های مالی و تدارکاتی به ضدانقلابیون فراری را هم در دستور کار خود دارد. گروهک تروریستی «تندر»، گروهی که انفجار در حسینیه شیراز و چند عملیات تروریستی دیگر را برعهده داشت از جمله گروههای سلطنت طلب نزدیک و مرتبط با بنیاد مورد اشاره بوده است. خانم مهناز افخمی وزیر مشاور بهایی در کابینه هویدا هم اکنون در آمریکا مدیرعامل «بنیاد مطالعات ایران» یا همان «بنیاد اشرف پهلوی» است.
و اما، خانم شیرین عبادی- یعنی همان خانمی که آمریکایی ها و اسرائیلی ها ایشان را «بانوی صلح ایران»! می نامند- با بنیاد یاد شده و مدیرعامل آن خانم مهناز افخمی روابط بسیار نزدیکی دارد.
اشاره به این نکته نیز ضروری است که آقای احمدعلی مسعود انصاری در کتاب خاطرات خود با عنوان «پس از سقوط» چاپ بهار 1385 تصریح می کند؛ «بنیاد مطالعات ایران» با تخصیص بودجه یک میلیون و سیصدهزار دلاری اشرف پهلوی در واشنگتن تشکیل شد و پرویز ثابتی، سخنگو و مدیرکل امنیت داخلی ساواک برای اداره آن از موساد به سیا منتقل گردیده و در بنیاد یاد شده به کار گرفته شد و...
ارتباط خانم شیرین عبادی با مهناز افخمی و بنیاد یاد شده که از حامیان شناخته شده عملیات تروریستی است، اگر چه نفرت انگیز بوده و از سوی کسی که خود را «بانوی صلح»! می داند غیرقابل توجیه تلقی می شود، اما، به هیچ وجه قصد ندارم ایشان را به دست داشتن مستقیم- تاکید می کنم که مستقیم و نه غیرمستقیم- در عملیات تروریستی متهم کنم، چرا که اثبات حمایت ایشان از تروریست ها را به نقطه دیگری از این دفاعیه موکول می کنم. ولی در این نقطه با توجه به ماهیت بنیاد یاد شده و حضور عوامل نشان دار سیا و موساد در آن، زبان حافظ به کام می گیرم و خطاب به خانم شیرین عبادی می گویم؛
در خلوت مغانم دوش آن صنم چه خوش گفت
با کافران چه کارت، گر بت نمی پرستی؟
2- خانم شیرین عبادی در بخش دیگری از شکوائیه خویش، کیهان را به ایراد اتهامات ناروا و درج مطالب کذب علیه خود متهم کرده و خطاب به دادستان محترم نوشته است؛ «مدیرمسئول کیهان باید منابع مورد استناد خود را ارائه نماید».
ابتدا لازم می دانم برخورد «احتیاط آمیز» خانم عبادی را که ناشی از تجربیات چند ده ساله ایشان در حرفه وکالت و امور قضایی است «تحسین» کنم و از سوی دیگر به عنوان یک روزنامه نگار عرض کنم که کشف این «احتیاط»های رمزآلود و دوپهلو نیز بخشی از حرفه ما در کار روزنامه نگاری است. خانم عبادی مواردی نظیر دفاع از بهائی ها، حمایت از همجنس بازی، رابطه نزدیک با محافل صهیونیستی، دریافت جایزه صلح نوبل از طریق لابی صهیونیست ها، همراهی و همکاری با سرویس های اطلاعاتی دشمن علیه جمهوری اسلامی و دهها نمونه دیگر از این دست را که در کیهان آمده است با صراحت نفی نمی کنند، بلکه می فرمایند «مدیرمسئول کیهان باید منابع مورد استناد خود را به دادگاه ارائه دهد». چرا که خود می داند چه کرده است و حالا در پی آن است که بداند آیا کیهان نیز آنچه ایشان مرتکب شده است را می داند؟! پاسخ کیهان اما، مثبت است و برای همه آنچه درباره خانم شیرین عبادی نوشته و به مردم هشدار داده است، دلایل و اسناد غیرقابل انکاری در اختیار دارد. اگر چه امروزه با توجه به سوابق، مواضع و عملکرد برملا شده ایشان باید گفت؛ «چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است»!
3- خانم شیرین عبادی نمی تواند حمایت خود از «همجنس گرایی» را نفی کرده و کیهان را به ایراد اتهام ناروا در این باره متهم کند. چرا که...
الف: بعد از اعطای جایزه صلح نوبل به خانم عبادی در سال 2003 میلادی، از آنجا که پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیک های جهان نیز در فهرست نامزدهای دریافت کننده این جایزه قرار داشت، تصمیم نهایی کمیته صلح نوبل در انتخاب خانم شیرین عبادی در میان جمعیت ها و مراکزی که جریان اعطای جایزه صلح نوبل را دنبال می کنند، این پرسش آمیخته به تعجب شکل گرفته و به سرعت در رسانه ها منتشر شد که چرا با وجود نامزدی پاپ ژان پل دوم، جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی تعلق گرفته است؟! در پی این پرسش که تکرار فراوانی داشت، سخنگوی سوئدی هیئت انتخاب کننده برندگان جایزه صلح نوبل در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد؛
«جناب پاپ برای ما شخصیت قابل احترامی است و ایشان نیز نامزد دریافت جایزه صلح نوبل بوده اند، اما متاسفانه جناب پاپ ژان پل دوم با همجنس گرایی و بارداری قبل از ازدواج زنان مخالفند، بنابراین نمی توانستیم جناب پاپ را انتخاب کنیم»!
همانگونه که ملاحظه می فرمائید، حمایت خانم شیرین عبادی از همجنس گرایی به اندازه ای غلیظ و پررنگ بوده است که کمیته صلح نوبل علی رغم امتیازات بیشتر پاپ- البته از نگاه کمیته یاد شده و نه از نگاه انسانی و اخلاقی- و در حالی که افکارعمومی برای دریافت جایزه صلح نوبل روی پاپ متمرکز شده بود، خانم شیرین عبادی را، آنهم با استناد به این، به اصطلاح «امتیاز»! که حامی همجنس گرایی است، برمی گزیند!
ب: در مهرماه سال 1382- اکتبر سال 2003، شبکه تلویزیونی
CNN
آمریکا طی برنامه ای مستند به تحلیل چگونگی اعطای جایزه صلح نوبل 2003 به خانم شیرین عبادی می پردازد. خانم کریستین امان پور، مجری برنامه در بخشی از گزارش خود توضیح می دهد «این که نوبل امسال به پاپ ژان پل دوم رهبر کاتولیک های جهان نرسید، خیلی ها را به تعجب واداشت، چون از دو سه ماه قبل، پاپ به عنوان اصلی ترین کاندیدای دریافت جایزه صلح نوبل 2003 معرفی شده بود، اما، ظاهراً در رأی گیری نهایی موفق به کسب آراء لازم نشده است» مجری برنامه در ادامه گزارش خود توضیح می دهد «البته طبیعی هم بود که نروژی ها با این انتخاب مخالف باشند. مخالفت پاپ با رابطه جنسی قبل از ازدواج، بارداری های غیررسمی و مخصوصاً مخالفت ایشان با همجنس گرایی از پاپ، شخصیتی متعصب و مخالف آزادی های فردی ساخته است. به ویژه در کشوری مانند نروژ که بیست و پنج سال است در راه آزادی و صلح جهانی فداکاری کرده است»!
ج: روزنامه انگلیسی ایندیپندنت نیز در شماره 11 اکتبر 2003 خود روی همین نکته به عنوان علت اصلی ترجیح شیرین عبادی به پاپ تاکید می کند و...
د: خانم شیرین عبادی که برای انتشار نسخه آلمانی کتاب خاطراتش به برلین سفر کرده بود، در یک کنفرانس مطبوعاتی -19 آوریل 2006/فروردین 1385- به پرسش های مختلف خبرنگاران پاسخ می گوید خانم عبادی در پاسخ به سوال خبرنگاری که نظر ایشان را درباره همجنس بازی پرسیده بود، اظهار می دارد که «درباره همجنس گرایی باید بگویم که الان در ایران به موجب قانون برای همجنس گرایان مجازات های سختی وجود دارد. اینچنین مجازات های سنگینی در دنیای حقوق بشر جایز نیست»! خانم عبادی در ادامه سخنان خود، اظهارنظری می کند که در عصر علم و دانش و تخصصی بودن علوم، تعجب آور است و البته، کمی تا قسمتی هم خنده دار، ایشان برای اثبات - شما بخوانید توجیه- نظر خود درباره ضرورت آزادی همجنس گرایی می گوید «امروزه علم ثابت کرده است که همجنس گرایی یک مساله ژنتیک است(!!). بنابراین تعیین مجازات برای کسی که در ایجاد ژن هیچ نقشی نداشته، چه معنایی می تواند داشته باشد.»!!
شما را به خدا بفرمائید این نظریه مشعشع و علمی!! خانم شیرین عبادی را در کدام مرکز علمی و آکادمیک به پشیزی می خرند؟! کاش این نظریه علمی!! در دوران قوم لوط ثابت شده و به حضرت لوط علی نبینا و علیه السلام نیز ابلاغ شده بود تا آن قوم فلک زده به خاطر اعمال زشت و شنیعی که انجام می دادند، دچار عذاب الهی نمی شدند!... یکی از نتایج نظریه علمی خانم عبادی آن است که خدای علیم و خبیر و رحمان و رحیم نیز -نستجیربالله- از این پدیده علمی بی خبر بوده است!... چند سال قبل، یکی از مدعیان اصلاحات و از هم پیمانان کنونی خانم شیرین عبادی در فتنه اخیر، در جریان کنفرانس معروف برلین طی مصاحبه ای گفته بود؛ «مشکل دموکراسی در ایران، آن است که در این کشور هنوز خدا نمرده است»!!
اگر اهدای جوایز علمی نوبل هم مثل جایزه صلح نوبل، بی در و پیکر باشد - که هست - حق آن بود که به خانم شیرین عبادی علاوه بر جایزه صلح نوبل، جایزه نوبل در رشته فیزیولوژی و پزشکی را هم اهداء می کردند!
هـ: خانم شیرین عبادی که در اسفند ماه سال 87- مارس 2008- به دعوت نخست وزیر اسپانیا برای شرکت در نخستین اجلاس ائتلاف تمدن ها به مادرید رفته بود، طی سخنانی در مرکز فرهنگی خانه آسیا- شعبه مادرید- وابسته به وزارت خارجه اسپانیا، از مجرمانه بودن همجنس گرایی در ایران ابراز تأسف کرده و می گوید «متاسفانه در ایران به لحاظ قانونی، همجنس گرایی جرم تلقی شده و برای آن مجازات های سنگین در نظر گرفته اند».
ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه؛ آیا اسناد ارائه شده در حمایت و دفاع خانم شیرین عبادی از عمل زشت و نفرت انگیز همجنس گرایی کمترین تردیدی باقی می گذارد؟
جرم بزرگتر خانم عبادی آن است که همه جا در مجامع بین المللی و رسانه های آمریکایی، اروپایی و صهیونیستی، خود را نماینده زنان مسلمان ایران معرفی می کند! آیا زنان و دختران مسلمان این مرز و بوم که به عفاف و پاکدامنی زبان زدند و حتی زنان و دختران پیرو سایر ادیان الهی در ایران با خانم شیرین عبادی درباره همجنس گرایی هم عقیده هستند؟! و آیا مسئولان محترم نباید با تعقیب قضایی خانم عبادی از شخصیت توده های عظیم زنان پاکدامن و فرهیخته ایران دفاع کنند؟!
اینجانب در ادامه دفاعیات خود با ارائه شواهد و قرائن و اسناد غیرقابل انکار دیگر به این واقعیت تلخ اشاره خواهم کرد که یکی از اصلی ترین اهداف آمریکا و اسرائیل از اعطای جایزه صلح نوبل به خانم شیرین عبادی، تحقیرشخصیت زن ایرانی بوده است. به این منظور که با ارائه و معرفی خانم عبادی به عنوان نماینده زنان ایرانی، مانع از الگوبرداری زنان سایر کشورهای اسلامی از شخصیت برجسته و فرهیخته زن ایرانی شوند. دغدغه ای که طی سی و چند سال گذشته برای نظام سلطه و غارتگر جهانی به کابوس وحشتناکی تبدیل شده است. در این باره به اقتضای موارد شکایت خانم عبادی اشاره بیشتری خواهم داشت. ان شاءالله.

 

چشم ها را باید شست ...
قسمت دوم
شریعتمداری در ادامه دفاعیات خود به بخش های دیگری از شکایات شیرین عبادی پرداخت و در حالی که وکلای مدافع ایشان آشکارا سعی داشتند با قطع سخنان وی از ارائه اسناد حاکی از وابستگی و وطن فروشی موکل خود جلوگیری کنند، خطاب به آنان گفت؛ همه اسنادی که ارائه کرده و خواهم کرد برگرفته از سخنرانی ها، مصاحبه ها و اظهارات خانم شیرین عبادی، بیانیه های کمیته صلح نوبل و سایر حمایت کنندگان خارجی ایشان است، اگر نسبت به این اسناد حرفی دارید، بفرمائید و در غیر اینصورت، اجازه بدهید حرفم را بزنم. چرا از ارائه این اسناد به وحشت افتاده اید؟! مدیرمسئول کیهان سپس دنباله دفاعیات خود را از سر گرفته و گفت؛
ریاست محترم دادگاه و اعضای گرامی هیئت منصفه؛
3- خانم شیرین عبادی در بخش دیگری از شکایت خود، به کیهان اعتراض می کند که چرا ایشان را به حمایت از بهائیان متهم کرده است و در شکوائیه خویش، خطاب به دادستان محترم می نویسد «در کیهان مورخ 20/5/87 طی مقاله ای با عنوان «شیعه اما حامی بهائیان» مطلب به گونه ای تنظیم گردیده است که به خوانندگان القا نماید من از عقاید دینی بهائیت دفاع می کنم و حال آن که اولا؛ طبق اطلاعیه های رسمی قوه قضاییه، موکلین من به علت بهایی بودن دستگیر نشده اند، بلکه اتهام آنها حسب اعلام، امنیتی بوده است، ثانیا دفاع از موکلین مختلف با هر عقیده ای هرگز به معنای دفاع از عقاید موکلین نمی باشد، بلکه دفاع از حقوق قانونی و انسانی آنهاست. ثالثا؛ تنظیم خبر، نادرست و القایی می باشد تا به زعم خود ثابت کنند من از دین آباء و اجدادی خود دست برداشته ام.»
درباره این بخش از شکایت خانم شیرین عبادی به استحضار ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه می رسانم که؛
الف: حمایت خانم عبادی از بهائیت و بهائیان غیرقابل تردید است که در بندهای بعدی دفاعیه خویش به مستندات آن خواهم پرداخت، اما، مطلب مورد استناد خانم شیرین عبادی یعنی خبر ویژه کیهان 20/5/87 با عنوان «شیعه اما حامی بهائیان» موضوع دیگری را دنبال می کند و این خبر ویژه برخلاف ادعای شاکی، به گونه ای تنظیم نشده است که حمایت خانم شیرین عبادی از بهائیت و بهائیان را اثبات کند، زیرا کیهان اسناد و مدارک آشکار و فراوانی در اختیار دارد که حمایت بی چون و چرای خانم عبادی از بهائیان و بهائیت - تاکید می کنم هم بهائیان و هم بهائیت - را اثبات می کند و بسیاری از این اسناد و شواهد نیز در روزنامه چاپ شده و به آگاهی مردم رسیده است، بنابراین نیازی به اشاره و تلویح و یا استفاده از کنایه و استعاره نداشته است.
و اما، تعجب آور است که چرا خانم شیرین عبادی و وکلای مدافع ایشان که تمامی نسخه های کیهان را برای یافتن نمونه های قابل شکایت شخم زده و کاویده اند، اخبار و گزارش های صریح کیهان درباره حمایت خانم عبادی از بهائیت را ندیده اند و تنها به مطلب مورد اشاره در شکوائیه بسنده کرده اند؟!
در خبر ویژه کیهان که شکایت خانم شیرین عبادی را در پی داشت، آمده بود، «در پی انتشار برخی اخبار درباره بهایی شدن دختر شیرین عبادی، وی خبر بهایی شدن دخترش را که مقیم کانادا است، تکذیب کرد و به رادیو آمریکا گفت: من به شیعه بودن خود و خانواده ام افتخار می کنم. عبادی همچنین درباره وکالت 7 تن از سران بهایی متهم به جاسوسی که در بازداشت به سر می برند مدعی شد من همیشه از متهمان سیاسی دفاع می کنم. من افتخار می کنم به شیعه بودن اما از بهائیان دفاع می کنم برای اینکه آنها حق دفاع دارند. این ادعای دوگانه در حالی مطرح می شود که عقاید انحرافی بهائیت در تقابل کامل با اعتقادات دینی شیعه است و معلوم نیست چگونه می توان هم شیعه بود و هم از اعضای فرقه ای ضداسلامی- به بهانه وکالت- دفاع کرد همچنان که دفاع نامبرده از هر کس که علیه نظام شیعی و مردمی جمهوری اسلامی اقدام می کند جای پرسش دارد.
چند روز پیش مرکز بهائیان موسوم به بیت العدل با انتشار گزارشی، از اقدامات عبادی تقدیر کرد و «حسن نیت، صداقت و شجاعت»! وی را ستود چرا که عبادی با برپایی کنفرانسی خواستار به رسمیت شناخته شدن حقوق بهائیان شده بود. گفتنی است رادیو آمریکا، از روزنامه کیهان به عنوان روزنامه ای که خبر بهایی شدن دختر شیرین عبادی را نقل کرده است یاد کرد و حال آن که کیهان به علت تردید در موثق بودن خبر مزبور از نقل و درج آن خودداری کرده بود.»
همانگونه که ملاحظه می فرمایید در خبر مورد اشاره، اظهارات خانم شیرین عبادی درباره شیعه بودن خود، با حفظ امانت درج شده ولی این اظهارات با تاکید ایشان بر دفاع از 7 بهایی متهم به جاسوسی و یا هر کس دیگری که علیه نظام شیعی و مردمی جمهوری اسلامی ایران اقدام کند، متناقض تلقی گردیده و در پایان خبر نیز به نکته ای اشاره شده که در حرفه مطبوعاتی «ارزش افزوده خبری» نام دارد و برای گویا کردن خبر به کار می رود. در این بخش چند سطری، آمده است که خانم شیرین عبادی قبلا با برپایی یک کنفرانس خبری، خواستار به رسمیت شناخته شدن حقوق بهائیان شده بود.
در خبر ویژه کیهان ادعای رادیو آمریکا که گفته بود کیهان از بهایی شدن دختر خانم شیرین عبادی خبر داده است، نیز تکذیب شده و آمده است «کیهان به علت تردید در موثق بودن خبر مزبور از نقل و درج آن خودداری کرده بود».
همانگونه که به استحضار رساندم، خبر یاد شده در پی طرح موضوع دیگری بوده است و در همان حال، برای اثبات حمایت ایشان از بهائیت و بهائیان اسناد و مدارک مستقل و جداگانه دیگری وجود دارد که به چند نمونه از آنها اشاره می کنم؛
ب: کمیته نروژی اهداکننده جایزه صلح نوبل بعد از اهدای این جایزه به خانم شیرین عبادی در سال 2003 میلادی، به روال همیشگی و مرسوم خود، با صدور یک بیانیه رسمی، برخی از دلایل و علل مورد استناد خود را که منجر به اهدای این جایزه به خانم شیرین عبادی شده است برمی شمارد.
در بخشی از این بیانیه رسمی که متن آن عینا از سایت کمیته صلح نوبل با آدرس اینترنتی
WWWNOBELSE برداشت و ترجمه شده آمده است؛
«شیرین عبادی نماینده اسلام اصلاح شده است و در راستای تعبیر جدید از قوانین اسلامی بحث و جدل می کند. تعبیری که با حقوق حیاتی بشر، مثل دموکراسی، برابری در مقابل قانون، آزادی مذهبی و آزادی بیان هماهنگ است. درباره آزادی مذهبی باید متذکر شد که شیرین عبادی همچنین پشتیبان حقوق افراد جامعه بهایی است. جامعه ای که از زمان شکل گیری تاکنون با مشکل مواجه بوده است.»
حمایت خانم شیرین عبادی از بهائیان و بهائیت و نیاز اعضای- اکثرا صهیونیست- کمیته صلح نوبل به حمایت از این حزب صهیونیستی تا آنجاست که کمیته یاد شده در بیانیه خود به واژه کلی «آزادی مذهبی» بسنده نمی کند و در یک پاراگراف مستقل و جمله جداگانه و با بهره گیری از قید مخصوصا -
ESPECIALLY- تاکید می ورزد که حمایت خانم عبادی از آزادی مذهبی، به ویژه شامل حمایت از بهائیان نیز می شود.
در این دادگاه علاوه برریاست ومستشاران وبرخی از اعضای هیئت محترم منصفه، تعداد دیگری از حقوقدانان نیز حضور دارند ومفهوم قید «بهائیان و بهائیت» بر واژه مطلق «آزادی مذهبی» را که دربیانیه رسمی کمیته صلح نوبل آمده است، می دانند. این قید، به وضوح نشان می دهد که منظور اصلی اهدا کنندگان جایزه صلح نوبل از «آزادی مذهبی» اصرار بر «بهائیت» است.
با توجه به این سند رسمی و انتشار گسترده آن، چگونه خانم شیرین عبادی حمایت خود از حزب صهیونیستی بهائیت را انکار می کند و کیهان را به خاطر اعلام این واقعیت تلخ و نفرت انگیز به دادگاه فرا می خواند؟!
این سند نشان می دهد که در سوابق ارسالی خانم شیرین عبادی برای کمیته صلح نوبل-
RESUME- بر حمایت ایشان از بهائیت تاکید شده است و یا در گفت وگوی نهایی اعضای کمیته صلح نوبل با نامبرده حمایت وی از بهائیان یکی از شروط اصلی برای اهدای جایزه صلح نوبل به ایشان بوده است. بنابراین انکار خانم عبادی تعجب آور است.
ج: علاوه بر بیانیه رسمی کمیته صلح نوبل که تاکید خانم شیرین عبادی بر حمایت از بهائیان را یکی از اصلی ترین دلایل اهدای جایزه صلح نوبل 3200 به ایشان اعلام کرده است، خانم عبادی نیز در بسیاری از مصاحبه ها و سخنرانی های خود به صراحت بر حمایت خویش از بهائیان تاکید ورزیده و از این که حزب صهیونیستی یاد شده در ایران به رسمیت شناخته نمی شود، ابراز تاسف کرده است.
به عنوان نمونه- و فقط یک نمونه- باید به کنفرانس مطبوعاتی ایشان در مادرید اسپانیا اشاره کرد. خانم عبادی که به دعوت نخست وزیر اسپانیا برای شرکت و سخنرانی در «اجلاس ائتلاف تمدن ها» به اسپانیا سفر کرده بود بعد از ایراد سخنانی با عنوان «اسلام، حقوق بشر و مشارکت سیاسی زنان» در یک کنفرانس خبری شرکت می کند و در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران درباره حقوق بهائیان در ایران، می گوید؛ «متاسفانه با وجود تمامی تلاش هایی که برای استیفای حقوق بهائیان در ایران صورت گرفته است، هنوز هیچگونه حقی برای آنان درنظر گرفته نشده است.»
در مهرماه سال 6138 خانم عبادی با برپایی یک کنفرانس مطبوعاتی در کانون غیرقانونی «مدافعان حقوق بشر» که ریاست آن را برعهده دارد، بر ضرورت استیفای حقوق بهائیان در ایران تصریح می کند که استقبال «بیت العدل» بهائیان در فلسطین اشغالی را به دنبال داشت. بیت العدل با صدور بیانیه ای «شجاعت» خانم شیرین عبادی را ستود و از ایشان به خاطر تلاش برای به رسمیت شناختن بهائیان در ایران قدردانی کرد.
حمایت از بهائیان به فراوانی در اظهارات خانم شیرین عبادی به چشم می خورد که شرح آن به درازا می کشد.
د: ریاست محترم دادگاه و اعضای محترم هیئت منصفه
اشاره به این نکته را برای روشن شدن بیشتر ماجرا ضروری می دانم که برخلاف تصور رایج، مثلا آنگونه که گروه موسوم به انجمن حجتیه می پندارد، بهائیت یک فرقه نیست، بلکه تمامی اسناد و شواهد و قرائن موجود به وضوح حکایت از آن دارند که بهائیت یک حزب سیاسی صهیونیستی است. حزبی که صهیونیست های دست اندرکار در دولت انگلیس با همکاری «پرنس دالگورکی» در امپراتوری روسیه تزاری، زمینه تاسیس آن را فراهم آوردند تا آنجا که قبل از اعلام آن، تعدادی از یهودیان با ترک شهرهای محل سکونت قبلی خود به نقاط دیگر کشور مهاجرت کرده و با ادعای مسلمانی، برای اعلام موجودیت رسمی این حزب در قالب و پوشش یک فرقه گوش به زنگ نشسته و بعد از اعلام موجودیت حزب صهیونیستی یاد شده به عنوان مسلمانانی که تحت تاثیر به اصطلاح «حقانیت»! فرقه مورد اشاره قرار گرفته اند به این حزب پیوستند.
نگاهی به برخی از اسناد تاریخی که تاکنون فاش شده و در دسترس است به وضوح نشان می دهد این حزب از آغاز تاکنون در خدمت آژانس بین الملل یهود بوده است و بعد از اشغال فلسطین و تشکیل دولت غاصب اسرائیل، مرکزیت این حزب تحت عنوان «بیت العدل» به شهر «حیفا» در فلسطین اشغالی منتقل شد و از آن هنگام تاکنون تمامی فعالیت های این حزب از مرکز «بیت العدل» و تحت نظارت و مدیریت مستقیم مقامات رژیم صهیونیستی انجام می پذیرد. امام راحل ما- رضوان الله تعالی علیه- از اولین کسانی بود که با نگاه تیزبین و ملکوتی خویش به این واقعیت پی برده و در جای جای بیانات پیامبرگونه خود از بهائیت با عنوان یک حزب صهیونیستی یاد فرموده اند.
اسناد موجود نشان می دهد که اعضای این حزب بی آن که هویت واقعی خود را فاش کنند و یا اینکه برای همه فاش کنند، پست های حساس و تعیین کننده در رژیم طاغوت را برعهده داشته اند و گروههایی مانند انجمن حجتیه، صرفنظر از بدنه آن نقش جریان موازی را در این ماجرا بازی می کرده اند.
مطابق اسناد باقی مانده از ساواک، برخی از سران انجمن حجتیه با ساواک در هماهنگی کامل بوده اند و در همان حال اعضای ساده لوح را با توهم مبارزه علیه بهائیت به دنبال نخود سیاه می فرستاده اند.
لطفا به اسناد یاد شده مراجعه فرمائید. علاوه بر هویدا، نزدیک به 31تن از اعضای کابینه وی بهایی بوده اند و این، افزون بر حضور بهائیان در ریاست و یا مدیریت های تعیین کننده برخی از سازمان ها و مراکز حساس نظیر صداوسیما و... بوده است.
مطابق اسناد موجود تمامی افراد یاد شده- بدون استثنا- از طریق سازمانی موسوم به «شبکه زیتون» که شاخه موساد در ایران بود با رژیم صهیونیستی در ارتباط بوده اند.
این توضیح مختصر از آن روی ضرورت دارد که می تواند از تاکید کمیته صلح نوبل و اذعان پی درپی خانم شیرین عبادی بر حمایت از حزب صهیونیستی بهائیت پرده بردارد و مفهوم این همه اصرار و تاکید را آنگونه که واقعا هست تعریف کرده و بنمایاند، وگرنه حمایت از بهائیان به عنوان یک فرقه نمی تواند در حد و اندازه ای از اهمیت باشد که به یکی از دغدغه های اصلی کمیته اعطاکننده جایزه صلح نوبل تبدیل شده و تعهد مکرر دریافت کننده این جایزه را در پی داشته باشد!
اصرار کمیته صلح نوبل و خانم شیرین عبادی بر حمایت از بهائیت را باید در این چارچوب ارزیابی کرد و به قول مرحوم سهراب سپهری؛
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.

 


نوشته شده در جمعه 89/2/3ساعت 10:59 صبح توسط بهنام نظرات ( ) |


Design By : Pichak