سفارش تبلیغ
صبا ویژن























امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب

پشت پرده راهبرد عملیات اطلاعات پایه
دقیقا در بحبوحه فتنه 88 و در میانه انبوه پدیده های امنیتی که به وفور می شد مشاهده کرد، یک پدیده بسیار جالب مشاهده شد که البته به دلیل شرایط خاص آن دوران کمتر مورد توجه قرار گرفت. آن پدیده مهم -که تازه این اواخر میزان اهمیت آن در حال آشکار شدن است- این بود که تقریبا به طور ناگهانی اپوزیسیون خارج از کشور سعی کرد به عنوان یک «کل واحد» و «مجموعه یکپارچه» ظاهر شود و به عنوان «ضلع خارجی فتنه سبز» به ایفای نقش هماهنگ بپردازد.
برای آنها که در یکی دو دهه گذشته مجموعه رفتار اپوزیسیون فراری را رصد کرده اند کاملا آشکار است که این جریان نه یک مجموعه واحد، بلکه طیفی بسیار پراکنده، به هم ریخته و شلخته از گروه ها و گروهک هایی است که سه ویژگی مهم همواره درباره آن صدق می کرده است. ویژگی اول تکثر و یا شاید بهتر باشد بگوییم بی سر و سامانی تمام نشدنی و سرگیجه آور جریان ضد انقلاب است. از 30 سال پیش به این طرف، تقریبا به طور مستمر، هر چند ماه یک بار یک گروه یا گروهک جدید با ادعاهای عجیب و غریب در یک کشور غربی ظهور و ادعا کرده بنا دارد فصلی جدید در تاریخ مبارزه علیه جمهوری اسلامی بگشاید و بعد از چند هفته پر گویی و سر و صدا به خیل آن ده ها گروه دیگری پیوسته است که در ماه های قبل از آن همین ادعاها را داشته اند. ویژگی دوم، وجود اختلافات حاد میان جریان اپوزیسیون بوده که در بسیاری از موارد تا مرز پدرکشتگی و تصفیه های خونین (حتی درون گروهی) هم پیش رفته است. اگر مجموعه ضد انقلاب خارج نشین را یک طیف در نظر بگیریم که از منتها الیه چپ (توده و ...) آغاز می شود، نفاق در میانه آن قرار دارد و تا منتها الیه راست (سلطنت طلبان، و ...) گسترش می یابد، گروه های توزیع شده روی این طیف، تقریبا هیچ وقت چشم دیدن همدیگر را نداشته اند و یکی از مشغولیت های دائمی آنها -که البته اسباب تفریح دوستداران انقلاب هم بوده- بد و بیراه گفتن به گروه های رقیب و متهم کردن آنها به انواعی از اشتباهات و خطاها بوده است آن هم عمدتا با این هدف که خود را پیش چشم سرویس های اطلاعاتی غربی (که افسار همه این گروه ها را در دست دارند) بزرگ تر و با ارزش تر جلوه بدهند و نهایتا مواجب بیشتری دریافت کنند. دقیقا به همین دلیل، در سال های پس از انقلاب و تا پیش از فتنه 88 چیزی به نام همکاری بین گروه های ضد انقلاب و انجام پروژه های مشترک همواره بیشتر به شوخی شبیه بوده است تا اینکه بیان کننده یک واقعیت باشد. و ویژگی سوم هم که تقریبا در بین همه این گروه ها مشترک است، بی خاصیتی محض و ناتوانی آنها از طراحی و اجرای مستقل حتی یک عملیات ساده علیه جمهوری اسلامی بوده است به گونه ای که مجموعه مستندات موجودنشان می دهد حتی یک مورد هم وجود ندارد که در آن این گروهک ها بدون کمک، پشتیبانی و تغذیه مستقیم سرویس های غربی قادر به انجام یک عملیات پیش پا افتاده بوده باشند.
مجموعه این ویژگی ها در آستانه دهه سوم انقلاب اسلامی، آرام آرام سرویس های اطلاعاتی غربی را به این نتیجه رسانده بود که آنچه «اپوزیسیون خارجی» جمهوری اسلامی خوانده می شود، در واقع چیزی جز یک دردسر واقعی و آبروریزی مستمر نیست و پولی هم که در حلقوم آنها می ریزند به دقیق ترین معنای کلمه هدر رفته است. این گروه ها نه هرگز قادر به وارد آوردن ضربه ای جدی به نظام بوده اند، نه پایگاهی در داخل کشور پیدا کردند و نه حتی توانستند یک جریان انتقادی جدی و با دوام علیه جمهوری اسلامی در خارج بوجود بیاورند که شنوندگانی در جهان برای خود پیدا کند.
اما وقوع فتنه 88 در داخل ایران، این ارزیابی سرویس های غربی را تا حدودی تغییر داد. با مشاهده برخی عوامل آلوده در نظام و بوجود آمدن این اشتباه محاسباتی در ذهن طرف غربی که نظام جمهوری اسلامی از درون دچار یک شکاف غیر قابل رفع شده است، سرویس های آمریکا ، انگلیس و اسراییل به این نتیجه رسیدند که شاید تاریخ مصرف اپوزیسیون خارج نشین به طور کامل هم تمام نشده باشد. برخی شواهد نشان می دهد ارزیابی این سرویس ها این بود که اگر بتوانند گروه های متکثر ضدانقلاب را دور هم جمع کنند، میان آنها تقسیم کار ایجاد کنند و خود به طور مستقیم ایجاد هماهنگی میان آنها را به عهده بگیرند آن وقت ممکن است قادر باشند در بیرون کشور ظرفیتی آبرومند ایجاد کنند و از تلفیق این ظرفیت با جریان فتنه در داخل ایران، یک اپوزیسیون سراسری واحد و دارای بدنه اجتماعی و توان تحرک موثر علیه نظام بوجود بیاورند.
بر این مبنا پروژه«اپوزیسیون واحد» در بیرون کشور و با مشارکت مجموعه سرویس های اطلاعاتی کشورهای غربی -که حالا دیگر اتاق های عملیات مستقل خود علیه ایران را تعطیل و یک اتاق عملیات مشترک ایجاد کرده بودند- کلید خورد. به سرعت اخباری منتشر شد که مثلا منافقین درون پادگان های پژاک مقر تاسیس کرده اند، رهبران پژاک با بهایی ها ارتباط گرفته اند، گروهک ریگی مشغول مذاکره با تجزیه طلبان است، سلطنت طلب ها در صدد تاسیس تلویزیون واحد با منافقین و چند گروه دیگر هستند و ... اگرچه روشن بود که بسیاری از این خبرها ساختگی است و فقط با این هدف منتشر می شود که روسا خیال کنند «پروژه با موفقیت در حال جلو رفتن است» ولی در موارد معدودی هم می شد دید که برخی گروهک های ضد انقلاب اختلاف ها و مرزبندی های سابق خود با یکی دو گروه دیگر را کنار گذاشته اند و همکاری هایی ابتدایی شکل گرفته است. برخی منابع غربی می گویند همه تلاش آمریکا یی ها در این مدت این بوده است که اولا از گروه های مختلف اپوزیسیون بخواهند که به هم نزدیک شوند و اتاق عملیات مشترک تاسیس کنند، ثانیا تا می توانند پیوند خود را با جریان فتنه در داخل ایران عمیق کنند (جریان فتنه به اشارت اربابان غربی خود، همواره آغوشی گشاده برای همکاری با این گروهک ها داشته است)، ثالثا حتی آنجا که نمی توانند اختلاف های خود را با همدیگر حل کنند لااقل از گرفتار شدن به درگیری های بین گروهی و خنثی کردن توان و انرژی همدیگر بپرهیزند.
این عینا پروژه ای بود که در فاصله سال های 88-84 در داخل کشور هم تحت عنوان ایجاد «اپوزیسیون حرفه ای» تعقیب شده بود. آمریکا یی ها پس از شکست افتضاح آمیز سال 84 به این نتیجه رسیدند که مشکل جریان اصلاح طلب نداشتن میلیشیای خیابانی حرفه ای است که در مواقع لزوم بتواند به عنوان بدنه اجتماعی آشوب عمل کند و قدرت چانه زنی لازم برای گروه های سیاسی در مقابل حاکمیت را فراهم بیاورد. 4 سال میانه 84 تا 88 صرف ایجاد این بدنه در چارچوب پروژه هایی مانند سازمان رای و کمیته صیانت از آرا شد و آمریکا یی ها هم از طریق پروژه exchange (تبادل) که تلاش می کرد نخبگان جامعه ایرانی را در پوشش فعالیت پژوهشی، یا خدمات اجتماعی وارد دوره های آموزشی خاص کند و نهایتا آنها را به عنوان بخشی از پازل بزرگ «اپوزیسیون واحد» به خدمت بگیرد، به طور مستقیم در آن مشارکت کردند. در همین مدت کوتاه به وضوح می شد دید که چگونه گروه هایی مانند ادوار تحکیم تلاش می کنند به عنوان پیمانکار پروژه یکپارچه سازی اپوزیسیون در داخل ایران عمل کرده و با ایفای نقش «لولا» مرزهای میان گروه های مختلف داخلی را که مانع همکاری دستجمعی آنها بود از میان بردارند.
فتنه 88 زمان آزمون بود. آمریکا یی ها باید تست می کردند تا ببینند از آنچه با این همه زحمت فراهم آورده اند چه نتیجه ای می توانند گرفت. در بخش اجتماعی پروژه حتی یکی دو ماه هم دوام نیاورد. مردم به سرعت به دروغ گویی جریان فتنه پی بردند و از آن جدا شدند و آنچه باقی ماند -آنطور که مثلا در واقعه عاشورای 88 دیدیم- همان بخش سازمان یافته ای بود که حالا دیگر در هماهنگی کامل عملیاتی با ضد انقلاب خارجی و سرویس های غربی و یا شاید بهتر باشد بگوییم تحت فرمان آن عمل می کرد. بااز دست رفتن بدنه اجتماعی که سران فتنه از طریق دروغ گویی و مظلوم نمایی فراهم آورده بودند، عملا بخش «نرم» پروژه براندازی به بن بست رسید. عملیات نرم اساسا مبتنی بر دو رکن حضور مردم و پروژه سازی رسانه ای است که فتنه گران به فاصله چند ماه از 22 خرداد 88 دیدند که در هر دو حوزه ناتوان شده اند. عملیات سخت (درگیری نظامی) هم که اساسا هیچ وقت در دستور کار طرف غربی قرار نداشت چرا که به خوبی می دانستند نه امکان پذیر است و نه به نتیجه مورد نظر آنها ختم می شود. تنها گزینه باقی مانده چیزی است که آمریکا یی ها خود آن را «عملیات اطلاعات پایه» یا «نیمه سخت» نامیده اند و طیفی از اقدامات از خرابکاری و ترور گرفته تا عملیات سایبری را در بر می گیرد.
تبدیل شدن عملیات نیمه سخت به راهبرد اصلی آمریکا در مقابل ایران به چند دلیل بسیار مهم رخ داده است. نخست اینکه آمریکا یی ها احساس می کنند باید انرژی خود را روی کند کردن توانایی ها ایران از طریق عملیات ایذایی متمرکز کنند تا به این ترتیب از سرعت ایران کاسته شود و برای پروژه اصلی آنها که ایجاد نارضایتی از طریق تلفیق شکاف های سیاسی و مشکلات اقتصادی در بلند مدت است، زمان فراهم شود. دوم، اکنون تمرکز غرب بر افزایش نارضایتی ها از طریق ایجاد اختلال در روند جاری امور، انجام خرابکاری و غافل کردن دولت از روند خدمت رسانی است. تنش های سیاسی هم که پی در پی از جانب برخی گروه های سیاسی مشکوک تولید می شود به این فرایند کمک کرده است. و سوم، اکنون برای غربی ها کاملا روشن است که در شرایط عدم همراهی مردم تنها راه پیش پای آنها این است که دوباره به گروهک های دست ساز خود مراجعه کنند و از این گروهک ها هم کاری بیش از عملیات ایذایی ساخته نیست. آمریکا یی ها می دانند که این نوع از عملیات نهایتا تاثیر بسیار ناچیزی روی محاسبات راهبردی ایران دارد اما احساس می کنند همین که برای مدتی جامعه امنیتی ایران را مشغول کنند و برای دوستان خود در داخل دلگرمی و حاشیه امنیت ایجاد نمایند، ارزش ریسک کردن را دارد.
تمام عملیات های ترور، انفجار، بمب گذاری و خرابکاری که ظرف دو سال ما بعد فتنه در ایران انجام شده در چارچوب پروژه ای قرار دارد که در این نوشته بسیار به اجمال توصیف شد و اقدامات اخیر دستگاه امنیتی نشان می دهد روی آن اشراف کامل وجود دارد.


نوشته شده در شنبه 90/3/21ساعت 4:45 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |


Design By : Pichak