سفارش تبلیغ
صبا ویژن























امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب

قاب نبندید... انقلاب است هنوز
قالب شکنی و انبساط و انتشار، جوهره انقلاب اسلامی است. راهبرد قدرت های جهانی در برابر انقلاب ایران این بود که آن را دست کم به مهار کشند، بپوشانند و سانسور کنند. انقلاب اسلامی با این وجود، پر و بال گشود و جا باز کرد و آوازه جهانی یافت. این روزها کافی است VOA و BBC و دویچه وله و تلویزیون های فرانسه را رصد کنید و ببینید به اعتبار حوادث خاورمیانه و شمال آفریقا چه قدر پیام می پراکنند و تحلیل ارائه می دهند تا شاید انقلاب اسلامی ایران را بپوشانند و آثار امروزین آن در دومینوی خیزش ملت های مسلمان را انکار و کتمان کنند. آیا همین خود نشانه سیطره گفتمان انقلاب اسلامی نیست؟ انقلاب اسلامی با این همه خود را هرچه بیشتر به پهنه رسانه تحمیل می کند. این انبساط و انتشار اکنون چنان سرعتی پیدا کرده که اگر روزی نه چندان دور شنیدید یا دیدید VOA و BBC آهنگ های انقلابی یا کلیپ حماسی «ایران که کوفه نیست» را پخش می کند، نباید جا بخورید.
شاهد و سند اگر می خواهید، گفت وگوی اخیر دیوید اوئن با تلویزیون دولتی انگلیس. او که وزیرخارجه انگلستان در روزگار وقوع انقلاب اسلامی بود ناچار می شود بر استواری و ظفرمندی توام با مظلومیت ملت ایران شهادت دهد. بخوانید: «از تابستان 1978 ظرف یک سال تقریبا همه در ایران درباره بیزاری از شاه یکصدا شدند... ممکن است بسیاری از ایرانیان فکر کنند سازمان اطلاعاتی مخفی MI6 از حد اعلای قدرت برخوردار است چون به کمک سازمان سیا مصدق را برانداختیم... [در انقلاب اسلامی] دیر شده بود، نمی شد شاه را از آن ورطه نجات داد. ما چاره-ای نداشتیم جز آن که تحولی را که رخ می داد بپذیریم. ما تا ماه نوامبر 1978 هنوز امید داشتیم که بتوان جریان انقلاب را متوقف کرد. من در سپتامبر همان سال در تلویزیون کوشیدم مردم را متقاعد کنم که انقلاب راه حل نیست. انقلاب واکنشی بود که می شد انتظارش را داشت... آیا ما باید از شاه دست بر می داشتیم؟ به عقیده من به هیچ وجه نمی شد چنین انتظاری داشت. هیچ یک از ما چنین نکردیم، نه آمریکا، نه فرانسه، نه آلمان. من از گفته های آن روزم بر نمی گردم... در عین حال این هم درست است که ما اشتباهات بزرگی مرتکب شدیم. ما حاضریم به اشتباهاتمان اعتراف کنیم... چنان که می دانید ایران یک قدرت منطقه ای است. ایرانی ها توانستند با دلیری بسیار و با از خودگذشتگی در برابر حمله های عراق ایستادگی کنند. ایرانی ها این کار را به تنهایی و با تکیه بر خودشان انجام دادند. جهان غرب آن زمان به گونه ای عمل کرد که در خور تقبیح است. ما عملا ایران را به حال خود گذاشتیم تا از خود دفاع کند و امید داشتیم که در آن میان شور و غیرت انقلابی اسلامی رو به زوال رود. این کار غلط بود. ایران هدف تجاوز قرار گرفته بود و سازمان ملل در خصوص تجاوز قواعد مشخصی دارد. به همان گونه که ما در برابر تجاوز عراق به کویت در سال 1991 چنان که باید و شاید واکنش نشان دادیم، می بایستی در سال 1982 هم وارد عمل می شدیم تا از تجاوز عراق به ایران مانع شویم. برای ما مایه شرمساری است که چنین نکردیم. این ماجرایی بسیار بسیار ناپسند است». او البته وقتی به ستم های متاخر و امروزی تر غرب در حق ملت ایران می رسدکه هنوز پرونده گشوده ای دارد، ترجیح می دهد سکوت کند.
این عزت و ظفر از کجا آمد که امروز وزیر یک دولت حامی دیکتاتورهایی چون محمدرضا پهلوی و صدام حسین مجبور است بر عظمت شاهکارهای ملت ایران گواهی دهد؟ دشمنان ملت ایران کجاها زانوی ماتم در بغل گرفتند و فسردند و در چه مقاطعی روحیه و جرئت یافتند که می توان کاری کرد و ضربه ای زد؟ اگر تمام مقاطع یاس و جرئت دشمنان را یکجا گرد آوریم و بخواهیم قاعده و فرمول استخراج کنیم، آن قاعده همانا وفای به عهد ملت ایران یا پیمان شکنی و عقبگرد طوایفی از نخبگان و خواص خواهد بود. هر جا حلقه هایی از خواص پیدا شدند که خواسته یا ناخواسته، رشته ها را پنبه کردند و نقض غرض انقلاب نمودند، دشمن برای شبیخون جان گرفت. خداوند در سوره نحل از مومنان می خواهد که به عهد خویش وفا کنند و پیمان های خود را پس از آن که محکم ساختند، نشکنند. سپس ماجرای زن سبک مغز قریش را یادآور می شود که ساعتی می رشت و ساعتی دیگر، رشته ها را می گشود. «رابطه »کسی است که با کنیزان خود می نشست و تا ظهر پشم می تابید اما بعدازظهر دستور می داد همه رشته ها را واتابند و بگشایند! او به همین دلیل به «حمقاء» معروف شد.
خداوند با اشاره به این ماجرا به مومنان هشدار می دهد «ولاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا... و همانند آن زن نباشید که پشم های تابیده را پس از استحکام، وا می تابید! سوگند و پیمان خود را وسیله خیانت و فساد قرار می دهید به خاطر اینکه گروهی [دشمن] جمعیتشان از گروه دیگر [مومنان] بیشتر است. یقینا خداوند شما را با همین آزمایش می کند... سوگندها و پیمان هایتان را وسیله فساد و خیانت قرار ندهید که بعد از ثبات قدم بلغزید و آثار سوء آن را به خاطر بازداشتن مردم از راه خدا بچشید» (آیات 29 و 49 سوره نحل). اگر متن حرکت رو به تعالی انقلاب اسلامی و ملت ایران، پایبندی به عهد و ثبات قدم بود، برخی حواشی از عقبگرد و ارتجاع حکایت می کرد که نامی جز حماقت و بی وفایی بر آن نمی شد گذاشت. دو گروه، یکی با دشمن ساخته و دیگری در خود گرفتار و مهیای بازی در زمین دشمن، به هم رسیدند تا رشته های انقلاب را پنبه کنند. سست عنصرانی پیدا شدند که «ربنا الله» گفتند اما «استقامت» نتوانستند و به کجی های فتنه و انحراف تن دادند.
آنها به چشم آمدند چون خلاف متن حرکت ملت و انقلاب اسلامی راه پیمودند و اسباب مزاحمت و هزینه را برای کشور فراهم کردند. به چشم آمدند و انگشت ها به سوی آنان نشانه رفت، نه به خاطر کرامتشان بلکه از آن جهت که خواسته و ناخواسته، زمینه انقلاب در انقلاب (ارتجاع) را- در همان نقشه موردنظر آمریکا و اسرائیل و انگلیس- فراهم کردند. اگر انسان بی خرد در بزرگراهی که همه با شتاب رو به جلو حرکت می کنند، دنده عقب بگیرد یا دور بزند و خلاف جهت حرکت کند، به چشم نمی آید؟ آیا این نشانه بزرگی اوست که باعث تصادم و خسارت یا دست کم کندی حرکت شود؟ آنها که در بزرگراه انقلاب چنین کردند، رگ و ریشه حیات سیاسی خویش را زدند اما برخلاف ماجرای بزرگراه، این خودزنی به افتادن برگ و شاخه خشکی می ماند که درخت بالنده را از شر خود خلاص می کند و باعث رشد مضاعف می شود. همین فتنه 88 مگر کم برکتی برای کشور و انقلاب داشت؟ جراحی غده سازمان یافته و عود کرده نفاق که 52سال تمام در زوایای نظام ریشه دوانده و به هم پوشانی کامل با دشمنان رسیده بود، مگر موفقیت کوچکی بود؟ امت امام خمینی و امام خامنه ای در این مسیر پرفراز و نشیب 23ساله کاری کرد کارستان، چندان که فقط از تبار سلمان فارسی برمی آمد، مردی تربیت شده مکتب پیامبر(ص) که می گفت «تهلک هذه الامه بنقض مواثیقها. این امت با نقض میثاق ها هلاک می شوند.» امت تنیده در امامت، در فقدان امام(ره) چنان کرد که رسم مردان صادق بر سر پیمان بود.
با تو آن عهد که بستیم خدا می داند- بی تو پیمان نشکستیم خدا می داند
با تو هر بندگره گیر گشودیم ز دست- بی تو از پا ننشستیم خدا می داند
با تو در میکده خوردیم می از جام ولا- بی تو با یاد تو مستیم خدا می داند
حالی ای روح خدا لطف خدا یاور ماست- پرتو روی نبی پور علی رهبر ماست
آن روز که صحابه رسول خدا(ص) در خانه خدا نشسته بودند و از حسب و نسب و تبار و طایفه خویش می گفتند و فخر می فروختند، تنها سلمان فارسی بود که سخن به شایستگی و ادب و از سر قدرشناسی و فروتنی گفت؛ دیگران را نخوت و غرور و تعصب و حمیت جاهلی به ریسمان کشیده بود. گفتند سلمان! حالا تو خود را معرفی کن! عباراتی گفت که حدیت نفس امروز ملت ایران در قبال انقلاب اسلامی و فرزند رسول خدا خمینی عزیز است. گفت «من سلمانم فرزند عبداله. برده و بنده بودم، خداوند به برکت محمد(ص) آزادم کرد. گمشده و گمراه بودم، خداوند به برکت محمد(ص) هدایتم کرد. و فقیر بودم، خداوند به برکت محمد(ص) توانگرم ساخت.»
این شناخت عمیق و از سر فروتنی بود که «سلمان منا اهل اهل بیت» را عاقبت به خیر کرد. اما زبیر چرا فرجام نیکویی نیافت؟ او هم که «منا اهل البیت» بود به شهادت امیرمؤمنان(ع). او نیز مانند سلمان جزو معدود صحابه ای بود که روز شوم سقیفه پای ولایت علی ایستاد. با این وجود چرا او عاقبت به خیر نشد و نظام امت- امامت را به چالشی انداخت که آن چالش، زخمی عمیق در تاریخ شد؟ پیمان شکست مردی که با اصرار خویش دست بیعت به علی داده بود. غرور و عصبیت و جاه طلبی و امتیازخواهی، او را در برابر جبهه ای نرم کرد که تا دیروز به درستی دشمنشان می شمرد. زبیر به اردوگاهی پیوست که روزی با همانان بر سر رویارویی ایمان و کفر می جنگید و با کسانی هم جبهه شد که همین چند ماه پیش علیه اشرافیگری و تبعیض طلبی و باندبازی و زراندوزی آنها شوریده بود. آن روز که سیف الاسلام به اردوگاه کفر و نفاق و اشرافیت پیوست، به اصرار، جامه دوستی اهل بیت را از تن به در آورده و سپر بلای دشمنان قسم خورده ای چون مروان و ولید شده بود.او و طلحه رشته های 35-03 ساله را یکجا پنبه کردند. تمام آبرو و اعتبار 04ساله را یکجا جمع کردند و در برابر نگاه کنجکاو مردمان، به آتش کشیدند. چه دیر به فکر افتادی جناب طلحه! تیر مروان- دست یهودیه- که بر پیکرت نشست و تاب از تو ستاند چه سود اگر مویه کنی که «خون هیچ بزرگی مانند من به هدر نریخت.»
برای ملت ایران تلخ بود مشاهده بی وفایی و کژتابی آن چند رجل سیاسی که تمام نام و اعتبار خود را بدهکار انقلاب بودند اما آبروی خویش را هیزم آتش فتنه دشمن کردند. با این همه ایران، کوفه روزگار امام علی و حسنین علیهم السلام نبود. و در گوش روزگار جاودانه شد طنین حماسه ای که امت امام خامنه ای در 9دی و 22بهمن 88 سرود. به فضل خدا دور نیست روزی که طنین سرود وفا و عاشقی، قاب و قالب صدای آمریکا و بی بی سی را بشکند.
ایران که کوفه نیست، مگر مرده ایم ما؟
ما عهد بسته ایم، قسم خورده ایم ما
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
راهی به جز ولای تو نسپرده ایم ما
ما با امام، عهد وفای تو بسته ایم
با او بگو که عهد تو چون برده ایم ما
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند
این فخر ماست، تیری اگر خورده ایم ما
گر سنگ های کینه این نابرادران
و، بار جور اجنبیان، گرده ایم ما
امروز نیست دشنه و دشناممان نصیب
از طعنه رقیب نیازرده ایم ما
دست تو باد بر سر ما باقی ای خدا
دست دعا نگر که برآورده ایم ما
فردا که سی وسومین فجر انقلاب بدمد، امواج خروشان انقلاب ماست که قاب و قالب تنگ ابرسانسورچی ها را خواهد شکست. این هنر نوین انقلاب ماست. اکنون گوشه ای از تصویر بی قاب و قالب شکن انقلاب ما در لبنان و فلسطین و مصر و اردن افتاده است. و جهان اندک اندک باور می کند که قاب VOA و BBC و CNN وSKY NEWS و FOX NEWS چه قدر تنگ است.
رسانه های غرب قاب و کادر نبندند برای انقلاب ما... هنوز انقلاب است، انقلاب قاب و قالب شکن.


نوشته شده در پنج شنبه 89/11/21ساعت 3:21 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |


Design By : Pichak