سفارش تبلیغ
صبا ویژن























امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب

گوساله
گفت: سفیر امارات در واشنگتن طی مصاحبه ای گفته است حمله آمریکا به ایران اگرچه هزینه هایی دارد ولی به نتیجه آن می ارزد و امارات از این حمله حمایت می کند!
گفتم: پشه چی هست که فشار خونش باشه؟!
گفت: حیوونکی ها یک تجارتخانه دایر کرده اند و اسمش را کشور!! گذاشته اند.
گفتم: ولی امارات به حیاط خلوت اسرائیل شهرت دارد!
گفت: این غلط های زیادی را هم به نمایندگی از اسرائیل علیه ایران اسلامی مطرح کرده است.
گفتم: پدر و پسری برای دزدی وارد خانه ای شده بودند، صاحبخانه متوجه شد و آنها پا به فرار گذاشتند. صاحبخانه با عصبانیت خطاب به پسر گفت؛ گوساله! وایستا ببینم. و پسر به پدرش گفت؛ باباجون! شما فرار کن! مرا شناسایی کرده اند!

 

عاشق
گفت: محمد خاتمی در سایت اختصاصی خود به منافقین حمله کرده است.
گفتم: ولی از قدیم و ندیم گفته بودند که «چاقو، دسته خودش را نمی برد»!
گفت: خاتمی گفته است منافقین و سایر گروه های تروریستی مرده اند.
گفتم: اگر معتقد است که منافقین و سایر گروه های تروریستی مرده اند، چرا در فتنه 88 با آنها ائتلاف کرده بود؟!
گفت: چه عرض کنم؟! شاید وقتی با منافقین و بهایی ها و سلطنت طلب ها ائتلاف می کرد هنوز نمی دانست که آنها مرده اند ولی بعد از این که دید از دست آنها هیچ غلطی علیه ایران اسلامی ساخته نیست، متوجه شده که آنها مرده اند!
گفتم: یک «مار» عاشق «مار» همسایه شده بود و چند ماه پی درپی- احتمالا 8 ماه- برای او نامه عاشقانه می نوشت و قربان صدقه اش می رفت، اما وقتی که دید مار همسایه هیچ تکانی نمی خورد، یواشکی خودش را به او رساند و تازه متوجه شد که «شلنگ» است!

 

کارت ملی
گفت: برخی از افراد نزدیک به سران فتنه از سردرگمی و سرخوردگی شدید آنها خبر می دهند.
گفتم: یعنی موسوی و خاتمی و کروبی نمی توانستند بفهمند در قد و قواره ای نیستند که بخواهند با اسلام و انقلاب و نظام مقابله کنند؟!
گفت: آمریکا و اسرائیل و انگلیس با وعده ثروت و قدرت آنها را به میدان فرستادند.
گفتم: باید می فهمیدند خیلی کوچکتر از آن هستند که بتوانند در مقابل توده های عظیم و پاکباخته این مرز و بوم قد علم کنند.
گفت: حالا بدجوری به جیلیز و ویلیز افتاده اند.هم هویت خود را از دست داده اند و هم کوهی از وطن فروشی و خیانت روی دوش خود گذاشته اند.
گفتم: یارو که دیده بود بعضی ها کارت بانکی به دستگاه خودپرداز می دهند و پول می گیرند، به طمع افتاد و کارت ملی خودش را به دستگاه داد و بعد پای دستگاه نشسته و به دستگاه التماس می کرد و می گفت؛ ببخشید، اشتباه کردم! پول نمیدی، نده، لااقل کارت ملی رو پس بده!


نوشته شده در جمعه 89/4/18ساعت 1:4 صبح توسط بهنام نظرات ( ) |


Design By : Pichak