سفارش تبلیغ
صبا ویژن























امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب

حسرت
گفت: یکی از نمایندگان مجلس ششم که چند سالی است به آمریکا پناهنده شده اعلام کرده که قصد دارد از صدا و سیما به دستگاه قضایی شکایت کند.
گفتم: اینها که می گویند دستگاه قضایی را قبول ندارند و ادعا می کنند که تمام قضاوت ها و احکام آن فرمایشی است!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: حالا برای چی می خواد شکایت کنه؟
گفت: به خاطر فیلم مستندی که صدا و سیما پخش کرده و کاسه لیسی های او برای آمریکا و حمایتش از منافقین و سلطنت طلب ها رو افشا کرده.
گفتم: یعنی ادعا می کند که این فیلم جعلی و تحریف شده است؟
گفت: نه بابا! اتفاقا گفته که به این کارها افتخار هم می کنم! و تاکید کرده که پخش این مستند به نفع او هم تمام شده!
گفتم: پس حرف حسابش چیه؟
گفت: پیش خودش فکر می کنه از فلان ضدانقلاب چه چیزی کم داره که نباید مطرح باشه!
گفتم: خره با حسرت به اسب نگاه کرد و آهی کشید و گفت؛ کاش من هم به تحصیلاتم ادامه داده بودم!

 

احساس
گفت: بعد از شکست فتنه 88 گروههای اپوزیسیون بدجوری به جان هم افتاده و یکدیگر را به باد فحش گرفته اند.
گفتم: خب! حیوونکی ها تازه همدیگر را شناخته اند.
گفت: گروههای ضدانقلاب قدیمی تر مثل منافقین و سلطنت طلب ها به آن عده از مدعیان اصلاحات که به آمریکا و اروپا پناهنده شده اند بیشتر فحش می دهند.
گفتم: چرا...؟!
گفت: به این عده از مدعیان فراری اصلاحات و مخصوصاً مهاجرانی و آن نماینده زن مجلس ششم می گویند شما بعد از این که مردم دست رد به سینه تان زدند مخالف جمهوری اسلامی شده اید.
گفتم: نه بابا! این حیوونکی ها از اول هم نفوذی و کاسه لیس آمریکا و اسرائیل بودند و... شخصی به دکتر مراجعه کرد و گفت؛ آقای دکتر، احساس می کنم گاو هستم. دکتر پرسید؛ از چه زمانی این احساس به شما دست داده است؟! و یارو جواب داد؛ از همان وقتی که گوساله بودم!

 

زلزله
گفت: دادستانی تهران اعلام کرد که بسیاری از اسناد محرمانه و سرّی نظام در ساختمان هیئت امنای دانشگاه آزاد کشف و ضبط شده است.
گفتم: اسناد سرّی نظام در دانشگاه آزاد چه می کرده؟
گفت: طبقه ای که این اسناد در آن کشف شده در اختیار یکی از عوامل فراری فتنه 88 بوده است.
گفتم: شاید هم بخشی از این اسناد را به خارج از کشور منتقل کرده باشد. حالا مسئولین دانشگاه آزاد در پاسخ به این خیانت چه می گویند؟!
گفت: تا حالا که به روی خودشان نیاورده اند، انگار نه انگار که... بعله...
گفتم: از یارو پرسیدند؛ زلزله 8 ریشتری دیروز را متوجه شدی؟ جواب داد؛ نه! من روم اونور بود!


نوشته شده در دوشنبه 89/3/10ساعت 10:19 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |


Design By : Pichak