سفارش تبلیغ
صبا ویژن























امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب

جنگ و نیرنگ چهارم
ریچارد کاتم افسر ارشد سازمان «سیا» و استاد بعدی دانشگاه پیتسبورگ، در 2 دوره حساس در ایران حضور داشته است. کاتم در بحبوحه نهضت نفت و کودتای 28 مرداد 1332 (1953 میلادی) از گردانندگان تیم عملیات پنهانی سیا در ایران بود و از اعضای شبکه «بدامن» به شمار می رفت. شبکه ای آمریکایی- انگلیسی که ضمن استخدام چهره های مطبوعاتی و سیاسی در حوزه عملیات جنگ روانی و پردازش افکار عمومی ایفای نقش می کرد. جان والر رئیس سازمان CIA در سال های آغازین دهه 1950 میلادی می گوید «کاتم از افسران ویژه من بود».
کاتم پس از آن ظاهراً استاد دانشگاه پیتسبورگ شد اما رابطه کاری خود را با سازمان سیا و حوزه ایران حفظ کرد. وی در دهه های 60 و 70 میلادی با گروه هایی نظیر جبهه ملی و نهضت آزادی، ارتباط وثیقی برقرار کرد. کاتم از یک سال قبل از انقلاب در ارتباط کامل با ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده بود به ویژه زمانی که آنها به پاریس رفتند. او در این مدت کارمند ارشد سفارت آمریکا در تهران محسوب می شد. چارلز ناس از کارمندان سفارت در نامه ای به هنری پرچت مسئول میز ایران در وزارت خارجه که مربوط به خرداد 1356 است، کاتم را رابط اصلی آمریکا با گروه نهضت آزادی معرفی می کند.
فردی با این مختصات بعدها کتابی با عنوان «ناسیونالیسم در ایران» نوشت. این جاسوس- دیپلمات ارشد آمریکایی در صفحه 450 کتاب خود پیرامون نفوذ امام خمینی در ایران می نویسد «نیرو و نفوذ خمینی آن چنان زیاد است که بدون در نظر گرفتن پیامد رویارویی سیاسی، سیاست دولت ایران باید در چارچوب حد و مرزهایی باشد که او تعیین می کند. بعلاوه نهضت آن چنان قوی است که حتی با درگذشت خمینی نیز امر تعیین حد و مرزها ادامه خواهد یافت».
شیطان بزرگ با این نفوذ آیت الله خمینی چه باید می کرد؟ سازمان سیا و ناتوی فرهنگی در هر دهه از تاریخ انقلاب ترفندی اندیشیدند. تدبیر سال های 59-57 مبتنی بر جعل رهبران سیاسی و مذهبی در برابر امام بود. از شاپور بختیار و کریم سنجابی بگیرید تا سید کاظم شریعتمداری و بازرگان و بنی صدر و سرانجام منتظری در سال های آخر عمر مبارک امام.
دهه دوم، با رحلت امام مصادف شد و سازمان های اطلاعاتی مثلث استکبار چند تدبیر را با هم به کار بستند. تکرار روند دهه گذشته در برابر جانشین امام و همزمان، القای منافقانه حسّی نوستالژیک مبنی بر اینکه امام تمام شده و جانشینش چون خود او نیست! در القای این حس یأس آور، بخشی از جریان سیاسی موسوم به چپ با پروژه غرب هم پوشانی کردند. دهه سوم، آغاز هجمه علنی به حضرت امام و باورهای استراتژیک اوست. اوج این هجمه، گزافه گویی حماقت آلود عضو بعدی حلقه لندن (منکر امام زمان عج) است که سال 1379 در برلین و در مصاحبه با تاگس اشپیگل سایتونگ گفت «خمینی به موزه تاریخ سپرده می شود». آن روز تقریباً هیچ یک از چپ های خط امامی سابق، معترض این گزافه گویی و عقده گشایی نشدند. نه مجمع روحانیون، نه خاتمی، نه کروبی و نه عالیجناب خاکستری پرده نشین (موسوی). با این وجود، از سال 1382 به بعد جریان پرچمدار اصولگرایی در تراز خط امام با رأی مبارک مردم سربرآورد و برای دیپلمات ها و مأموران اطلاعاتی که تحولات ایران را رصد می کردند، عیان کرد نام امام خمینی همچنان سکه پربهای روزگار ایران جدید است.
سال 1388، آغاز دهه چهارم انقلاب، با دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران گره خورد. شیطان بزرگ 9 سال پس از طرح خاورمیانه بزرگ جز خسارت و بی آبرویی و گرفتاری، طرفی نبسته بود. به تعبیر رئول مارک گرکت از افسران سابق سیا، در عراق فرزندان معنوی آیت الله خمینی روی کار آمده بودند. و کمی آن طرف تر، اسرائیل زیر بار آوار حیثیتی 2 جنگ 33 و 22 روزه مانده بود. چرخه هسته ای ایران نیز مدام بر شتاب خود می افزود. اگر این همه مصیبت آمریکا و اسرائیل و انگلیس، زیر سر آیت الله خمینی و نفوذ کلمه او نبود پس از کجا بود؟ با این ارزیابی، سیا، موساد و اینتلیجنس سرویس، دهه چهارم انقلاب اسلامی را دهه ستیزه جویی علیه امام با تابلوی امام تلقی کردند. باید قرآن با قرآن، اسلام با اسلام، جمهوری اسلامی با جمهوری اسلامی، و خط امام با خط امام هدف گرفته می شد. سیاست اموی و عباسی «پوستین وارونه» و «اسلام مندرس» یا همان سیاست بنی اسرائیلی «تحریف» و تهی ساختن محتوا.
یک سال زمان برد تا آشکار شود نخست وزیر مستعفی روزگار امام پس از 20 سال پرده نشینی نه برای رقابت انتخاباتی و نه برای هزینه کردن سرمایه سیاسی خود در خدمت جمهوری اسلامی که برای جنگی نیابتی در راستای امام زدایی و زدن آرمان ها و دستاوردهای راهبردی روح خدا خمینی(ره) آمده است. چند روز پیش از 22بهمن سال گذشته، روزنامه انگلیسی اکونومیست نوشت «اظهارات اخیر میرحسین موسوی از نامزدهای انتخابات ایران نشان می دهد او با بنیان های انقلاب اسلامی مشکل دارد و این بنیان ها را به چالش کشیده است». البته جامه «چالش با انقلاب» بر تن امثال موسوی خیلی گشاد بود. 2 هفته بعد (10 اسفند 1388) وقتی که ملتی نستوه، برآمده از همه سلیقه های سیاسی وفادار انقلاب، سکه 22بهمن را تابنده تر از همیشه به نام جمهوری اسلامی ضرب کردند، یکی با مختصات مسعود بهنود سلطنت طلب هم در پایگاه اینترنتی روز آن لاین به حرف آمد و نوشت «کم هستند آنها که خیال تغییر نظام را در سر می پرورانند. اگر هم این خیال در سرهایی باشد، ابتدا بهتر است چاه کنده و بعد مناره دزدیده شود».
روح خدا خمینی، یک حس نوستالژیک مبهم و غبار گرفته و تأویل پذیر نیست آن گونه که جماعت چند پهلو و «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» به ویژه در این یک سال روایت کردند. امام را کجا می توان با اسلام آمریکایی، اسلام اشرافیت، اسلام پرز و بگین، اسلام اعتزالی، اسلام اموی و عباسی، اسلام بهائیت و حجتیه، اسلام التقاطی کمونیستی و لیبرالیستی، و اسلام ملک عبدالله ها جمع بست؟ حضرت روح الله همو که عین رحمت بود برای مستضعفان و پابرهنگان، در برابر قانون شکنان و اشرار سیاسی از موضع صلابت می فرمود: «اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد... اگر ما انقلابی بودیم اجازه نمی دادیم اینها اظهار وجود کنند... مولای ما امیرالمومنین سلام الله علیه آن مرد نمونه عالم... هفتصد نفر را در یک روز از یهود بنی قریضه که نظیر اسرائیل بود از دم شمشیر گذراند. خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت، رحیم است و در موضع انتقام، انتقام جو. امام مسلمین هم این طور بود... ما نمی ترسیم از اینکه در روزنامه های سابق، در روزنامه های خارج از ایران برای ما چیزی بنویسند. ما نمی خواهیم وجاهت در خارج پیدا کنیم. ما می خواهیم به امر خدا عمل کنیم و خواهیم کرد.»
او بود که سال 1323 در کشف الاسرار نوشت «این اوراق ننگین که در آن روز نشر افکار و الفاظ بیخردانه رضاخان را می کرد، ضررشان از صدها ]پزشک[ احمدی و مختاری برای توده و کشور بیشتر است... اینها احساسات شرف آمیز توده را خفه می کنند. نوک قلم اینها صدها مقابل، مسموم تر و بدتر است از نوک سوزن آمپول احمدی ها». و باز او بود که 45 سال بعد با همان قاطعیت، سپردن امور به کسانی که عقیده خالص به اسلام نداشتند را اشتباه توصیف کرد و نوشت: «امروز هیچ تأسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند.»
امام امت بود که فرمود «ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی را که تا به حال به واسطه آن تمام مسایل جهان سنجیده می شد، شکسته ایم. ماخود چارچوب جدیدی ساخته ایم که در آن عدل را ملاک دفاع، و ظلم را ملاک حمله گرفته ایم... آری با ضوابط شما من هیچ نمی دانم و بهتر است که ندانم» و او بود که برای همین روزهای ما فرمود: «من به عنوان نصیحت می گویم کسانی که می خواهند مکتب اسلامی را با مکاتب دیگر تطبیق دهند و یا عناصری از آن مکتب را در اسلام وارد کنند، چه بدانند و چه ندانند در خدمت استعمار هستند. خدمت اینها به استعمار از خدمت آنها که عامل استعمار سیاسی یا عامل استعمار اقتصادی هستند، به مراتب بیشتر است و به همین نسبت خیانتشان به ملت بیشتر و عظیم تر است. از این رو برای حفظ انقلاب اسلامی در آینده از جمله مسائلی که باید مدنظر داشته باشیم، حفظ استقلال مکتبی و ایدئولوژیکی است».
امام کجا و رجال پرچمدار فتنه دشمن کجا؟ «باید شدیدا با روشنفکران غربزده مبارزه کرد. من صریحا می گویم ما نمی خواهیم نه غرب و نه شرق از ما تعریف کنند. نمی خواهیم روشنفکران غرب زده و قلمداران خودفروخته از ما تعریف کنند. ما می خواهیم یک مسئله ای را که اسلام می فرماید، عمل کنیم» یا «ما از هیچ چیز باک نداریم، نه باک داریم که شرق ما را یک وقت اشخاص مثلا غیرآزادی طلب یا دیکتاتور حساب بکنند، نه باک داریم که غرب همچو چیزی بکند. البته منافعشان که در خطر است، باید همه تهمت ها را به ما بزنند و ما همه تهمت ها را قبول می کنیم... برای حضرت امیر(ع) هم هزار چیز گفتند، برای پیغمبر اکرم(ص) هم گفتند، حالا هم دارند می گویند. ما باکی از این داریم. غربی به پیغمبر بدتر از این می گوید که برای شما و ما می گوید».
بیست و یکمین سالگرد عروج روح خدا و چهل و هفتمین سالگرد آغاز نهضت الهی او از راه می رسد. اماما! تو از عرش الهی، ثبات قدم ملت ایران را در نهم دی 88 آن روز بزرگ خدا و در 22 بهمن دیدی. قبله آنها اکنون مرقد توست که تا ابد زیارتگاه عاشقان و پاکباختگان خواهد شد. شاهد باش این مردم از همان نسلی هستند که فرمودی «آن پیرمردها و این بچه ها و این زن ها و این دخترها همه یک چیز می گفتند. همه می گفتند ما این سلسله را نمی خواهیم و ما جمهوری اسلامی می خواهیم. من به نظرم آمد، مطمئن شدم به اینکه- آن وقت ها اصلا این صحبت ها نبود، آن وقتی بود که قدرت آنها سر جای خودش بود- من به نظرم آمد که ما پیروز خواهیم شد برای اینکه مسئله دیگر به ما مربوط نیست، یک مسئله ای است که به جای دیگر مربوط است و این را هم شاید کرارا در پاریس هم آن وقت من گفتم که مسئله، شده یک مسئله الهی».
حالا مناره دزدها مانده اند و گروهک های ورشکسته اما طلبکاری که می نویسند: «آقای موسوی می گوید ما مبلغ قرائت رحمانی از دین هستیم اما به درستی معلوم نیست که آیا با این قرائت می توان احکام قرآنی درباره کفر و کافر و مشرک و منافق را معوق گذارد و یا در توحید و نبوت، شک کرد و امامت را نفی کرد؟ ما با ولایت فقیه در توافق کامل هستیم که حکومت ولایت، حکومت ناب محمدی ]ص[ است». (سایت اخبار روز وابسته به فدائیان خلق، 5 اردیبهشت 1389) اشباه الرجال و جریان های خاکستری، از حضور نیابتی در ستیزه جویی شیطان بزرگ و چهارمین دوره معارضه و جنگ او با امام طرفی نخواهند بست.


نوشته شده در دوشنبه 89/3/10ساعت 10:19 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |


Design By : Pichak