سفارش تبلیغ
صبا ویژن























امور سیاسی پایگاه بسیج شهدای محراب

تبلیغات سیاسی یا تهدید فراگیر
اگر نگاهی به تبلیغات سیاسی شبکه های خبری آمریکا و رژیم صهیونیستی طی حدود دو سال اخیر بیاندازیم درمی یابیم که «تهدید بودن ایران» وجه غالب و مشترک این تبلیغات را تشکیل می دهد. اسرائیل و آمریکا کمتر از «حمله علیه ایران» حرف می زنند و گاهی هم که یک مقام نظامی این دو دولت از عملیات نظامی علیه ایران حرف می زند، مقامات دیگر یا خود او آن حرف را پس می گیرند. اما در این میان شاهد صدها بار ادعای آنان درباره «تهدید ایران علیه کشورهای منطقه و علیه صلح و ثبات بین المللی» هستیم. این دو سطح از تبلیغات سیاسی گویای چه وضعیتی است و چشم انداز آن چیست؟
تبلیغات آمریکا و رژیم صهیونیستی طی سال های گذشته و به احتمال زیاد طی سال های آینده بر مبنای یک نظریه سیاسی دنبال می شود کما اینکه ممتد بودن تبلیغات سیاسی در هر زمینه ای برپایه یک نظریه سیاسی قرار دارد. در این مورد خاص به نظر می آید، دولت های واشنگتن و تل آویو تبلیغات سیاسی خود را بر پایه نظریه «تهدید فراگیر یک واحد ناهمخوان، به فراگیر معرفی کردن تهدید آن واحد نیازمند است» استوار کرده اند. ایران در شرایط گذشته و حال به هیچ وجه «تهدید فراگیر»- یا حتی تهدید غیرفراگیر- علیه صلح و ثبات بین المللی تلقی نشده و تبلیغات فراوان سیاسی نتوانسته این ادعا را جا بیاندازد و از این رو هر زمان که بعضی از مخالفان ایران- نظیر آمریکا، ناتو و رژیم صهیونیستی- از احتمال حمله نظامی علیه ایران سخن گفته اند، بلافاصله موجی از مخالفت دولت ها و ملت ها علیه آن به پا خاسته است. در این بین حتی روسای دولت هایی نظیر مصر و عربستان که کاملا با اقتدار ایران مخالف بوده و مانع تراشی بر سر راه پیشرفت ایران را مطلوب قلمداد می کنند به تهدیدکنندگان اندرز داده اند که نشانه ای از این که ایران تهدیدی علیه صلح و امنیت جهانی است به چشم نمی خورد و نیز همین ها به مقامات نظامی آمریکا هشدار داده اند که هرگونه تهدید علیه ایران، خاورمیانه را به آتشی یکپارچه علیه غرب و دولت های همگرا با آن تبدیل می کند.
بر این اساس به نظر می آید که آمریکایی ها و صهیونیست ها به صلاح دیده اند که مدتی- احیانا بین 3 تا 5 سال- از تهدید علیه ایران حرف نزنند و تبلیغات خود را روی «تهدید ایران علیه دیگران» متمرکز نمایند. بر این اساس آنان روی پیشرفت های مختلف ایران- بخصوص پیشرفت در حوزه نظامی- تمرکز کرده و آن را نشانه ای دال بر تهدیدآمیز بودن ایران معرفی کرده اند. همین چند روز پیش رئیس دوره ای ناتو با صراحت اعلام کرد که: «ما نیازمند تجدیدنظر در اهداف و ساختار ناتو هستیم تا بتوانیم به تهدیداتی که فراتر از حیطه جغرافیایی ناتو ما را دربر گرفته است، پاسخ دهیم.» وی به طور خاص به توانایی های موشکی ایران اشاره کرد و خواهان مقابله ناتو با این توانایی ها شد.
واقعیت این است که ایران از نظر دانش جنگی و صنعت نظامی به پیشرفت های فراوان و حیرت انگیزی دست یافته است که این خودکفایی نظامی در چرخه استقلال کشور جایگاه برجسته و حتی بی بدیل دارد ولی آیا ایران از نظر جنگ افزار نظامی و معادلات متعارف جنگی تهدیدی علیه ناتو -قدرتمندترین پیمان نظامی دنیا- محسوب می شود؟ پاسخ این سأال دشوار نیست. البته این در جایی است که سخن از هماوردی جنگ افزار و نه جنگ باشد صد البته ایران در صورتی که مورد تهدید قرار گیرد قادر است حمله ناتو را هم ناکام بگذارد و ماشین جنگی آن را از کار بیاندازد ولی در اینجا سخن از اقدام آفندی است نه پدافندی.
در واقع آنچه دبیرکل جدید سازمان پیمان نظامی آتلانتیک -ناتو- مطرح می کند برپایه ایران هراسی استوار است و نه هراس واقعی از ایران. بله ما غرب را تهدید می کنیم اما نه تهدید نظامی. ما از نظر انسانی و معنوی برای ملحدین غرب و شرق یک تهدید جدی هستیم و این را کتمان هم نمی کنیم. حضرت امام خمینی-ره- و حضرت آیت الله العظمی خامنه ای- دامت برکاته- بارها بر اینکه ما درصدد دگرگون کردن معادلات بین المللی هستیم، تاکید کرده اند ولی این با وارونه نمایی دبیرکل جدید ناتو و دیگران تفاوت اساسی دارد. آنچه دبیرکل ناتو و دولت باراک اوباما دنبال می کنند نوعی انحراف در افکارعمومی است. آنان می دانند که در هماوردی معنوی ملت های شرق و غرب، ایران را تحسین می نمایند و معتقدند غرب کاپیتال یا حتی غرب مسیحی قادر به رویارویی با پیام های وحیانی ایران نیست. پیامی که اگر پای دفاع نظامی از آن در میان باشد نیز، ایران اسلامی توان فراوانی برای حضور در آن آوردگاه خواهد داشت و در جنگ 8 ساله تجربه ای موفق از آن را ارائه داده است.
تمرکز غرب روی قدرت مادی ایران گاهی با ناشی گری پاره ای از مسئولین ایرانی هم مواجه می شود تبلیغ نوعی «شوونیسم ایرانی»، «باستان گرایی» و «ایران گرایی غیردینی» دقیقاً در راستای همان تبلیغات سیاسی انجام می شود- بدون آنکه عالمانه و عامدانه باشد- این تبلیغات ایران گرایانه ما را از حوزه اسلامی، عربی، آفریقایی و ... جدا می کند و نوعی دل زدگی را در سطح وسیعی از مردم دنیا به وجود می آورد. ایران وقتی از اسلام و مبارزه با استیلای غرب حرف می زند در دنیا می درخشد و آرمان آن آرمان جهانی تلقی می شود وقتی تبلیغات از جنبه اسلامی و ضد آمریکایی به تبلیغاتی ایرانی تبدیل می شود حتی نمی تواند «فارسی زبانان» را نیز جذب کند چرا که همه فارسی زبان ها امروز در چارچوب مفهومی به نام «ایران» نمی گنجند. خداوند بر درجات حضرت امام خمینی-قدس سره- بیافزاید که با هوشیاری فراوانی از «جهان مستضعفین» و «جهان اسلام» سخن می گفتند و از مسئولین می خواستند این دو را اساس سیاست خارجی کشور قرار دهند.
تبلیغات آمریکایی ها و صهیونیست ها برای تهدیدآمیز معرفی کردن ایران بسیاری از اقدامات این دولت ها علیه منافع ملی خود را توجیه می کند. آنان با تمرکز روی تهدید فراگیر ایران و یا اسلام گرایی، سیاست های مهارگرایانه علیه شهروندان خود را توجیه می کنند و از این طریق تلاش می کنند که آنان را با سیاست های دولت همراه نمایند. خبرهای درون سرزمین های اشغالی 1948 بیانگر آن است که اسرائیلی ها دائماً از امکان استفاده ایران و حزب الله لبنان از بمب اتمی علیه ساکنان سرزمین های اشغالی سخن گفته و از آنان می خواهند برای خنثی کردن تلاش های ایران، سیاست های محدود کننده دولت را داوطلبانه پذیرا شوند.
نکته مهم دیگر در تبلیغات آمریکایی- صهیونیستی این است که در محیط منطقه ای، ایران یک «مداخله گر» دیده شود نه یک دولت «مشارکت جو» در نقطه مقابل، آنان تلاش می کنند تا آمریکا و رژیم صهیونیستی مشارکت جو دیده شوند نه مداخله گر و حال آنکه اشغال نظامی کشورها از سوی آمریکا و توسل به دو جنگ در سالهای اخیر از سوی اسرائیل، کاملاً خلاف این تبلیغات را نشان می دهد ولی به هر حال تبلیغات سیاسی آنان از یک چنین روندی حکایت می کند. ما باید ضمن تعقیب جدی منافع ایران در سطح منطقه ای، تلاش همگرایانه و مشارکت جویانه ایران که توأم با به رسمیت شناختن منافع و حقوق دیگران است را برجسته نمائیم واقعیت هم این است که ایران امنیت هر کشوری در منطقه را امنیت کشورهای دیگر می داند و سیاست های خود را بر مبنای تقویت امنیت منطقه ای استوار کرده است.
ما در تبلیغات خنثی کننده باید روی جنبه های اساسی استراتژی آمریکا و اسرائیل تمرکز کنیم واقعیت این است که اسرائیل و آمریکا 1- اختلاف سازند و یک چالش مهم بر سر راه «وحدت» منطقه ای می باشند 2- رفتاری غیر دمکراتیک و فرقه گرا در منطقه دارند و یک چالش مهم بر سر راه «نظم» منطقه ای می باشند 3- اهرم فشار هستند و یک چالش مهم بر سر راه «استقلال» کشورهای منطقه می باشند 4- زبان آنان زور است و یک چالش بر سر راه «توانایی» داخلی کشورهای منطقه می باشند.
البته در مجموع به نظر می آید، نتیجه آنی و حتی آتی تبلیغات سیاسی آمریکا و صهیونیسم علیه ایران، وقوع یک جنگ نباشد چرا که سیاست هایی منتهی به وقوع جنگ می شوند که دو طرف چنین انتهایی را پذیرا باشند. ایران طبعاً سیاست هایی را دنبال می کند که چالش امنیتی را در سطح منطقه کاهش دهد ولی نباید فراموش کرد که برای آنکه جنگی درنگیرد نباید از جنگ فرار کرد بلکه باید توان خنثی کردن ایده های ناظر به جنگ را به نمایش گذاشت.
ما می دانیم که تهدید واقعی ایران اساساً امکان پذیر نیست و غرب برای فکر کردن درباره یک جنگ جدید موانع و دشواری های فراوانی را پیش روی دارد. روابط فعال منطقه ای ایران بخصوص در حوزه عربی و عمق استراتژیک ایران در عرصه بین المللی از جمله موانع اساسی غرب در این راه می باشند.


نوشته شده در یکشنبه 89/3/2ساعت 10:36 عصر توسط بهنام نظرات ( ) |


Design By : Pichak